آیا همه چیز مطیع الله است؟
بسم الله
منبع : پادزندیق
این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)
شبهه: به اینکه همه چیز مطیع الله است در (سوره 30 آیه 26) اعلام شده است اما در چندین جای دیگر در مورد عدم اطاعت مغرورانه شیطان از الله خبر میدهد از جمله (سوره 7 آیه 11، سوره 15 آیه 28-31، سوره 17 آیه 61، سوره 20 آیه 116، سوره 28 آیه 71-74، سوره 18 آیه 50)، همچنین در جاهای دیگری در مورد بسیاری از موجودات که از فرمان الله سرپیچی میکنند.
پاسخ:
منظور آیه 26 سوره 30، مطیع بودن تکوینی همه چیز است، ولی آیات مربوط به عدم اطاعت شیطان و برخی انسانها(یا به قول تناقضجو "بسیاری از موجودات"!!)، که تناقضجو آنها را ذکر کرده است، سرپیچی از دستورات تشریعی خداست.
لازم به توضیح است که تکوین شامل قوانین خداست که بر جهان حاکم است و شکلی که او برای این جهان صلاح دانسته است. هیچکس نمی تواند آنها را بر هم بزند، و اگر بالفرض خدا امر تکوینی کند که چیزی باشد، آن چیز هستی خواهد یافت و اگر امر تکوینی کند که چیزی نابود شود، آن چیز هستی خویش را از دست خواهد داد، و اگر تمام کائنات دست در دست هم بنهند، نخواهند توانست مانع او شوند.
در مقابل، اوامر تشریعی خدا، دستوراتی هستند که خدا به موجودات مختار، مثل جن و انسان می دهد، که فلان کار را انجام بدهند و فلان کار را انجام ندهند، تا بدین وسیله به کمال خویش دست یابند؛ و لازمه ی اختیار این است که بتوانند سرپیچی هم بکنند، پس نافرمانی آنها از دستورات تشریعی خدا امری ممکن و شدنی است، ولی آنها هرگز نخواهند توانست اوامر تکوینی خدا را در هم بشکنند و مطیع آنها نباشند، چنانکه چه مطیع تشریع باشند و چه سرپیچی آنرا بکنند، وقتی خدا امر کند، به این دنیا می آیند، و وقتی امر کند، از این دنیا می روند.
در سوره ى روم آیه ى 26، وقتى که ما متوجه شدیم حقیقت آیه براى اثبات امر مسأله معاد و بازگشت انسانها به سوى اوست و این یک امر تکوینى خداست چرا که جمله ى (...کلٌّ لَهُ قانِتُونَ)خاضع بودن انسان براى کسى، مالکیت آن شخص را مى رساند و چون مالکیت فقط مخصوص از آن خداست، یک امرى است تکوینى، یعنى از نظر قوانین آفرینش زمام امر همه در دست او است و همه خواه ناخواه تسلیم قوانین او در جهان تکوینند.
از طرفى چون قنوت به معناى لزوم طاعت با خضوع است، هم چنان که راغب نیز این طور معنا کرده است و مراد به اطاعت با خضوع به طورى که سیاق مى رساند، اطاعت تکوینى است نه اطاعت دستورات شرعى تشریعى)، چون دستورات شرعى گاهى نافرمانى مى شود(هم چنان که در شهود ما انسانهاست) و درباره اش نمى توان گفت (کلٌّ لَهُ قانِتُونَ همه و همه براى او مطیع و خاضعند). زیرا منظور از (کل) حتما جن و انس و ملک است، و همه مطیع اسباب تکوینى هستند، اما ملائکه که جز خضوع و اطاعت ندارند، و اما جن و انس آنها هم منقا در مطیع علل اسباب تکوینى هستند، هر چند که دائما نقشه مى ریزند که اثر علتى از علل یا سببى از اسباب تکوینى را لغو کنند، ولى براى رسیدن به این منظور باز متوسل به علت و سببى دیگر مى شوند.
از این هم که بگذریم خود علم و اراده و اختیارشان سه تا از اسباب تکوینى است، پس در هر حال مطیع تکوین هستند، پس در باب تکوین تنها مؤثر خداست و آنچه او بخواهد مى شود. یعنى آنچه که علل خارجیش که خدا اجازه داده باشد، و خواسته ی او باشد، پس مالک همه آنان و آنچه را که آنان مالکند، خداست. و از آنجا که همه موجودات هستى در این امر یکسانند، روشن مى شود که هیچ شریکى براى او در مالکیت وجود ندارد، حتى معبودهاى پندارى مشرکان نیز مملوک الملوکند و سر بر فرمان او دارند.
در مقابل، امر و دستور الهى در آیه ى 7 سوره ى اعراف و سایر آیات مورد نظر تناقضجو یک امر تشریعى و قانونى بوده که ابلیس از این امر سر باز زد و تمرد نمود، اما در آیه 26 سوره روم امر یک امر تکوینى است و امر تکوینى قابل معصیت و مخالفت نیست. امر تکوینى عبارتست از همان کلمه ایجاد که معلوم است هرگز از وجود تخلف نمى پذیرد. «إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون»(هر گاه چیزى را فرمان دهد، مىگوید: «موجود باش!» همان دم موجود مىشود!) (مریم-35)