ریشه بیچارگی ما کجاست؟
بسم الله
منبع : پادزندیق
این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)
شبهه: آیا شر و مصیبت از طرف شیطان است (سوره 38 آیه 41) ؟ از خود ماست (سوره 4 آیه 79) ؟ یا از طرف الله (سوره 4 آیه 78) ؟
پاسخ:
اولاً هیچ یک از این آیات از واژه «شر» نامى برده نشده است هر چند معنا مختلفى که در مفهوم «شر» وجود دارد ممکن است بعضى از این شامل «سیئه» و یا شامل نصب عذاب شود و لذا بحث در مورد آیات مربوط به شرور بحث جداگانه مى باشد ولى سیئه و حسنه در آیات بالا با سیاقى که دارد منظور اعمال بد و خوب نیست بلکه حوادث و پیش آمدى خوب.
و اما تعارض آیه 78 و 79 سوره 4 در ظاهر و در نگاه بدوى تصور آن احتمال مى رود زیرا دو آیه از نظر پشت سر هم قرار گرفتن در آیه نخست مى گوید به آنها بگو همه اینها چه حسنه و چه سیئه و چه پیروزى و چه شکست از ناحیه خداست ولى در آیه دوم مى گوید فقط حسنه و نیکى ها از ناحیه خدا و سیئه و بدیها از ناحیه فرد است.
با مطالعه و دقت در مضمون دو آیه و معارف دیگر که در مورد بدى ها و خوبى ها در قرآن کریم داریم به نکات و پاسخ هاى روشنى برخورد مى کنیم که هر کدام پاسخ جداگانه به این سؤال مى باشد.
1. اگر سیئات و بدى ها را تجزیه و تحلیل کنیم داراى دو جنبه هستند یک جنبه ى مثبت و دیگر جنبه ى منفى و به خاطر همین جنبه منفى که قیافه سیئه به آن مى دهد و به شکل «زیان و ضرر نسبى» در مى آید. براى مثال انسانى براى دفاع از خود در مقابل دشمنان خطرناک و یا حیوانات اسلحه اى را فراهم مى کنند و از آن محافظت مى کنند و براى حفظ خودش همیشه همراه خود نگاه مى دارد. این عمل از نظر عقل و این کارى نیک و حسن است گناهى در آن وجود ندارد ولى در اثر اشتباه و خطا میزند یک بى گناه را مى کشد و از این طریق مرتکب سیئه مى شود. اگر بخواهیم عوامل وجودى این کار را بررسى کنیم در اینجا براى ایجاد این سیئه و بدى عواملى وجود داشت از عوامل جسمى و فکرى و مالى قاتل که خواست آن اسلحه را آماده کند و آن را به کار ببرد. دوم قدرت تاثیرگذارى یک اسلحه و گلوله آن و نشانه گیرى صحیح آن. سوم استفاده از یک فرصت مناسب. تمام اینها جنبه مثبت قضیه است زیرا همه این عوامل مى توانست مفید و سودمند واقع شود و اگر در جاى خود به کار مى رفت مى توانست مشکلات زیادى را حل کند (مثل دفع دشمنان جنایتکار که به یک ملت مظلوم هجوم مى آورند) ولى جنبه ى منفى آن این بود که در مورد انسان بى گناهى به کار رفته است و همین سبب شد که به صورت سیئه در آمده است و الا آن عوامل قبلى همه مفید و حسنه بودند. به همین دلیل در آیه اول از این که شما حسنات و سیئات به خداوند نسبت داده شده است به خاطر آن است که تمام منابع قدرت حسنى قدرتهایى که از آن سوء استفاده مى شود از ناحیه خداست و سرچشمه سازنده و مثبت از اوست. و اگر در آیه ى دوم سیئات به مردم نسبت داده شده است، شاید همان «جنبه هاى منفى» قضیه سوء استفاده از مواهب و قدرتهاى خدادادى است و این درست به آن مى ماند که پدرى سرمایه اى به فرزند خود براى ساختن خانه ى خوبى بدهد ولى او آن را در راه مواد مخدر و فساد و تبهکارى و یا دایر کردن خانه و مرکز فساد به کار اندازد شکى نیست که او از نظر اصل سرمایه که هم در خوبى به کار مى رود و هم در بدى مدیون پدر است و از ناحیه اوست ولى از نظر سوء استفاده مستند به خود او است.
چون آیه درباره منافقین هر گاه پیروز مى شدند مى گفتند از ناحیه خداست و هر گاه شکست مى خوردند مى گفتند از سوء تدبیر و عدم کفایت نقشه نظامى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است و یهودى ها هم خیلى بودند هنگام ظهور پیامبر حوادث خوب را به خدا نسبت مى دادند و حوادث بد را از قدم پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نسبت مى دادند. خداوند در آیه ى اول پاسخ مى دهد همه این پیروزى و شکست ها از ناحیه خداست «قل کلٌ من عندالله» زیرا از نظر یک موحد و خداپرست همه خوبى سرور و فرصت و عوامل مثبت از ناحیه خداست و خوب از آن استفاده کنند و یا بد و تمام منابع قدرت و پیروزى از ناحیه خداست چه از آن خوب استفاده شده و چه از آن بد استفاده شده باشد و این که در آیه دوم سیئات را به مردم نسبت مى دهد اشاره به آن جنبه منفى استفاده از سرمایه خدادادى در اثر عدم لیاقت آنها بوده است و خوب از آن استفاده نکرده اند.
2. این دو آیه میتواند اشاره به مسئله (الامر بین الامرین) و جمع بین توحید افعالى خدا و عدالت خدا باشد. بیان مسئله: ما در توحید افعالى معتقد هستیم همه ى حوادث جهان حتى اعمال و افعال ما خواه حسنه باشد یا سیئه، خوب باشد یا بد از یک نظر مربوط به خداست زیرا اوست که به ما قدرت داده و نیرو و توان و ادامه ى وجودى ما آنها به آن از ناحیه ى او مى رسد و حتى قدرت بهره مندى از اختیار و آزادى را او بخشیده است بنابراین آنچه ما اختیار مى کنیم و یا آزادى اراده اکتساب مى نمائیم برخلاف خداست خدا نیست ولى در عین حال اعمال ما به دارد و از وجود ما سرچشمه مى گیرد و ما مسئول اعمال خود هستیم زیرا عامل تعیین کننده عمل اراده و اختیار ماست به همین دلیل ما در برابر اعمالمان مسئولیم و استناد اعمال ما به خدا آن چنان که اشاره شد از ما سلب مسئولیت نمى کند.
بنابراین آن چه که در آیه اول که مى فرماید حسنات و سیئات از خداست اشاره دارد به فاعلیت خدا نسبت به همه چیز و توحید افعالى که هیچ حول و قوه اى در جهان نیست مگر از آن اوست و آن جا که مى گوید سیئات از شماست اشاره به فاعلیت و اختیار و آزادى ما مى کند که چگونه انتخاب و اختیار مى کنیم این موضوع درست به آن مى ماند که ما سوار یک قطار برقى شده باشیم که انرژى لازم براى حرکت را از سیم مخصوص که در سرتاسر جاده کشیده شده و با حلقه اى به آن مربوط است دریافت مى دارد از نظر تکوینى ما آزادى داریم که این قطار را بر هر راه که مى خواهیم ببریم به سوى مراکز پاک و در راه اهداف مقدس و یا به سوى مراکز آلوده و در راه هاى نامشروع ولى در عین حال از نظر مقررات قانونى به ما دستور داده اند که مسیر اول را بپیمائیم نه مسیر دوم را.
بدیهى است آن کسى که سرپرست مرکز مولد برق است از ماهواره دارد نگاه مى کند از تمام برنامه کار من خبردار است هر لحظه مى تواند اراده کند جریان برق را قطع نماید و قطار ما در جاى خود در همن لحظه میخکوب خواهد شد و در عین حال به ما مهلت مى دهد تا مسیر خود را انتخاب کنیم در اینجا رفتن ما به یکى از این دو مسیر مسلماً هم به او استناد دارد هم به ما ولى استناد به او هیچ گاه سلب مسئولیت از ما نمى کند و آثار ندارد بلکه با احساس آزادى به ما تحرک مى بخشد و مقصود از جمله ى «امر بین الامرین» نیز و به تفسیر فلسفى در افعال انسان دو فاعل در طول هم قرار دارند نه در عرض هم و به همین دلیل تضادى با یکدیگر ندارند. به همین دلیل مى شود کلیه ى حرکتهاى مثبت و منفى را به خدا نسبت داد چون نیرو و توان از اوست ولى شدو حرکت منفى را به نیرو نسبت داد چون با سوء اختیار خد از نیروى خود استفاده منفى کرده است.
3. پاسخ سوم که در تعبیرى که براى این دو آیه وجود دارد استفاده از اخبار اهل بیت(علیهم السلام) مى باشد که اهل بیت فرموده اند: منظور از حسنات و سیئات پاداش و مزد اعمال حسنه و کیفرهاى اعمال و مجازات و عفویات معاصى است شکى نیست که این پاداش و کیفرها از ناحیه ى خداوند است ولى چون نتیجه ى اعمال و افعال بندگان مى باشد از این جهت گاهى به بندگان نسبت داده مى شود و گاهى به خداوند و هر دو صحیح است. مثلاً صحیح است گفته شود حاکم و سلطان است که پاداش خوبى داده و دست دزد را قطع مى کند و نیز صحیح است که گفته شود این خود پاداش خوبى گرفت و یا خود دزد است که دست خود را قطع مى نماید و لذا مى شود گفت: حسنات و سیئات دست خداست و مى شود گفت سیئات مال بنده است و هیچ اختلاف تضادى بین آیات وجود ندارد. (استفاده از تفسیر نمونه و المیزان ذیل آیه شریفه)
و اما نسبت دادن بلا و عذاب را به شیطان که در آیه 41 سوره ى 38 مطرح شده است. مربوط به دعا و مناجات حضرت ایوب(علیه السلام) مى باشد که از خدا خواست عافیتش بدهد و آن سوء حال که به آن مبتلا شده برطرف نماید و منظور از نصب و عذاب بدحالى و بلا و بیمارى که در بدنش ظاهر شد و حوادثى که در خاندانش ایجاد شده بود که در سوره ى انبیاء هم مناجاتى نظیر این دارد... و انت ارحم الراحمین که منظور هم میتواند مصیبت و عذاب بیمارى و حوادث اهل بیت باشد و اما منظور از شیطان به نصب عذاب یا به ضر چیست؟ منظور این است که شیطان در این گرفتاریها دخالت داشت براى روشن شدن مطلب باید به تاریخ زندگى او و علت ابتلاء اشاره کنیم هر چند شرح ماجراى ایوب(علیه السلام) در قرآن نیامده است ولى کتب تفاسیر ماجرا به این نقل شده است. کسى از امام صادق(علیه السلام) سؤال کرد: بلایى که دامن گیر ایوب شد براى چه بود؟ امام در پاسخ او جواب مشروحى فرمود که خلاصه اش چنین است: ایوب به خاطر کفران نعمت گرفتار آن مسائل نشد بلکه به عکس به خاطر شکر نعمت بود زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت که اگر ایوب را شاکر مى بینى به خاطر نعمت فراوانى است که به او داده اى مسلماً اگر این نعمت ها از او گرفته شود او هرگز بنده ى شکرگزارى نخواهد بود. خداوند براى این که اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد و او را الگویى براى جهانیان قرار دهد که به هنگام نعمت و رنج هر دو شاکر و صابر باشند به شیطان اجازه داد که بر دنیاى او مسلط گردد، شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندانش و فرزندان او از میان بروند و آفات و بلاها در مدت کوتاهى آنها را از میان برد ولى نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد بلکه افزون گشت او از خدا خواست که این بار بر بدن ایوب مسلط گردد و آن چنان بیمار شود که از شدت درد و رنجورى به خود بپیچد و اسیر فرزندان سیر گردد این نیز از مقام شکر او چیزى نکاست ولى جریانى پیش آمد که قلب ایوب را شکست و روح او را سخت جریحه دار ساخت و آن این که جمعى از راهبان بنى اسرائیل به دیدنش آمدند و گفتند تو چه گناهى کرده اى که به این عذاب الیم گرفتار شده اى؟ ایوب گفت: به پروردگارم سوگند که خلافى در کار نبود همیشه در طاعت الهى کوشا بوده ام و هر لقمه ى غذایى خورده ام و بینوایى بر سر سفره ى من حاضر بود. چون از عهده ى امتحانات الهى به خوبى بر آمده بود خداوند درهاى رحمتش را بار دیگر به روى این بنده ى صابر گشود تا همگان سرانجام و نتیجه ى شکیبایى و شکر او را در یابند.
بعضى از مفسرین رنج و آزار شیطان را از ناحیه ى وسوسه هاى او نسبت به این پیامبر صابر دانستند که مى گفت: خدایت تو را فراموش کرده بیمارى تو طولانى شده و... نعمتها و سلامتى را از تو گرفت باز هم شکر مى کنى. شاید نظر این تفسیر به خاطر آن بود که تسلط شیطان را بر پیامبرى بزرگ همچون ایوب و برجان و مال و فرزندانش بعید مى دانستیم اما با توجه به این که این سلطه اولاً به فرمان خدا بوده و ثانیاً محدود بوده و ثالثاً براى آزمایش این پیامبر بزرگ و ترفیع درجه ى او صورت گرفته و مشکلى ایجاد نمى کند بنابراین نسبت بلا به شیطان دادن منافات با نسبت بلا به ذات مقدس خدا دادن ندارد. با پاسخ هایى که قبلاً مطرح شده قدرت و توان شیطان در عرض قدرت خدا نیست. در طول قدرت اوست همان طورى که در شرح داستان گذشت خدا به شیطان اجازه داد که در محدوده ى خاصى بر دنیاى او مسلط گردد.