آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟
بسم الله
منبع : پادزندیق
این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)
شبهه:
آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟ (سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند "آری" و (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید "نه".
پاسخ:
در پاسخ این شبهه عرض میکنیم که اهل کتاب(که مسیحیان هم جزء آنها هستند)، از نگاه قرآن دو دسته اند: مؤمن و کافر.
اهل کتاب مؤمن این گونه معرفی شده اند: کسانی که(به رسول خدا و دین او) ایمان آوردند. مومنان به خدا و قیامت و نیکوکاران اهل کتاب از یهود و نصارا و صابئان اجرشان نزد خدا محفوظ است و ترس و وحشتی آنان را نیست.(سوره 2، آیه62) کسانى که ایمان آورده و کسانى که یهودى و صائبى و مسیحى اند. هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.(سوره 5 آیه 69)
همه اهل کتاب یکسان نیستند. از میان اهل کتاب گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مىخوانند و سر به سجده مىنهند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند. به کار پسندیده فرمان مىدهند. از کار ناپسند باز مىدارند. در کارهاى نیک شتاب مىکنند و آنان از شایستگانند.(سوره 3، آیه 114-113) البته از میان اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و بدان چه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالى که در برابر خدا خاشع هستند. آیات خدا را به بهاى ناچیز نمىفروشند. اینان نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند گرفت.(سوره 3، آیه 199)
در مقابل، قرآن کریم، پیرامون اهل کتاب کافر می فرماید: آنان کسانی اند که آیات حق را کتمان کرده و باطل را در لباس حق جلوه می دهند(سوره 3، آیه 71-70). خیر و خوبی مؤمنان را نمی خواهند (سوره2، آیه105). سد راه حق شده و آن را کج می خواهند. (سوره 9، آیه34)
اگر در این توصیف ها دقت کنید، می بینید که گروه اول، مسلمان واقعی هستند، یعنی تسلیم دین حق و معتقد به توحید و نبوت و معاد و خاضع در برابر پیامبران می باشند. اهل تلاوت آیات خدا، صداقت، امانتداری، نماز، امر به معرف و نهی از منکرند. گر چه ممکن است هنوز اسلام را نشناخته باشند، اما به محض شنیدن آیات نازل بر پیامبر، اشک از گونه های شان جاری می شود، همراستایی آن با دین خود را احساس کرده و به او ایمان می آورند. قرآن پیرامون آنها می فرماید: چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مىبینى بر اثر آن حقیقتى که شناختهاند، اشک از چشم های شان سرازیر مىشود. مىگویند: پروردگارا ما ایمان آوردهایم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس، و چرا به خدا و آنچه از حق به ما رسیده، ایمان نیاوریم و حال آن که طمع و امید داریم پروردگارمان ما را با گروه شایستگان (به بهشت) در آورد.(سوره 9، آیات 84-82) چنین کسانی موحد و مسلمان واقعی و اهل نجات می باشند. بین چنین متدینانی هیچ اختلاف و دوئیتی نیست، زیرا به محض شناخت یکدیگر با هم همراه می شوند. خود را مؤمن به یک دین و آیین می یابند. این همان حقیقت "ان الدین عند الله الاسلام" است، یعنی دین حق یکی بیش نیست و آن اعتقاد به توحید و نبوت و معاد و پیامبران و عمل صالح و امر به معروف و نهی از منکر و ... است که اهل کتاب مؤمن هم، متدین به آن هستند.
در مقابل کفر هم "ملت واحده" است که استکبار و گردن کشی در برابر حق و کتمان و انکار آن است. اهل کتابی که اهل انکار و کتمان و جعل و تحریف هستند، به پیامبران و از جمله به پیامبر دین خود مؤمن نیستند، بلکه دنبال هواها و هوس های خویش و دین خودساخته خویش هستند و به هیچ حقی گردن نمی نهند. پس آیات مورد نظر یک حقیقت را بیان می کند و تغییر نگرشی در گوینده حاصل نشده است.
حال که این مسئله روشن شد، متوجه می شویم، رستگار شدن اهل کتاب و از جمله مسیحیان، که در سوره 2 آیه 62 و سوره 5 آیه 69، بدان اشاره شده است، مربوط به گروه اوّل اهل کتاب و مسیحیان و در واقع مؤمنین آنها است، و لذا آنها هر چند هنوز اسلام را به درستی نشناخته و مسلمان نشده باشند، ولی اسلام که به معنای تسلیم در برابر خداست، ایمان دارند، لذا رستگاری آنها، تعارضی با سوره 3 آیه 85، که می فرماید هر کس غیر از اسلام دینی را بر گزیند، از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است، ندارد.
در آخر، سوره 5 آیه 72، دقیقاً از دسته دوم اهل کتاب که کافر هستند، سخن می گوید. این افراد کسانی هستند که مسیح بن مریم(ع) را خدا می دانند، و قرآن نیز این گروه را تکفیر کرده است. البته خدا نبودن عیسی مسیح یک امر واضح و روشن است، و حتی در انجیل خود مسیحیان نیز آیاتی هستند که به روشنی بیان می دارند که عیسی مسیح، ادعای خدا بودن نداشت و با سخنانش خدا نبودن خودش را نشان می داد. به عنوان مثال به این نقل قولها از او، طبق اناجیل مسیحیان توجه بفرمایید:
عیسی گفت:... نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود میکنم.(یوحنا17:20)
و گفت: پسر از خود کاری نتواند کرد(یوحنا19:5)
نیز گفت: از خود کاری نمیکنم، بلکه فقط آن را میگویم که پدر به من آموخته است(یوحنا28:8)
باز عیسی گفت: هیچکس آن روز و ساعت را نمیداند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند(مرقس32:13؛متی36:24)
سپس قدری پیش رفته، بر خاک افتاد و دعا کرد که اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد. او چنین گفت: «اَبّا، پدر، همهچیز برای تو ممکن است. این جام را از من دور کن، امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو»(مرقس14: 36-35)
و (او چهل شبانهروز را در روزه سپری کرد و پس از آن گرسنه شد.(متی2:4)
عیسی گفت: پدر از من بزرگتر است (یوحنا28:14)
حال بسیاری از مسیحیان، با وجود چنین آیاتی از انجیل خودشان، که خدا نبودن عیسی از آن هویداست، و با وجود اینکه طبق همین انجیل عیسی غذا می خورد و می خوابید و تشنه می شد و بر روی صلیب جان داد، او را خدای بی نیاز و فناپذیر می دانند! خب مسلّم است که چنین ادعای باطلی، جایی برای دفاع ندارد و معتقدین به آن کافر هستند.
البته مسیحیان سعی می کنند ادعا کنند که تمام مسیحیان، عیسی را خدا می دانند، و لذا طبق سوره 5 آیه 72، تمام مسیحیان از رستگاری محرومند، ولی اینطور نیست، زیرا:
اوّلاً گروههایی از مسیحیان نیز از قرن اوّل میلادی تا به امروز، بوده و هستند که خدا بودن عیسی را انکار می کنند، و آنها مصداق این آیه نیستند،
و ثانیاً قرآن در سوره 2 آیه 286، می فرماید: لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها یعنی: خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمىکند. لذا اگر کسی تمام تلاشش را برای یافتن حقیقت کرد و به حقیقت نرسید و در کفر و خدا دانستن مسیح ماند، دیگر مکلّف به مسلمان شدن نخواهد بود، زیرا مسلمان شدن خارج از وسع اوست، و لذا مصداق آیه سوره 3 آیه 85، قرار نمی گیرد، زیرا مکلّف به مسلمان شدن نیست، و لذا به صرف اینکه مسلمان نشده است، از رستگاری محروم نمی گردد و طبق باور اسلامی، خداوند در قیامت بر اساس همین دین غلطی که آنرا حقیقت انگاشته است، در مورد او داوری خواهد کرد. سوره 3 آیه 85 و سوره 5 آیه 72، از کسانی سخن می گویند که برایشان امکان درک حقیقت وجود دارد، و مکلّف به مسلمان شدن نیز هستند، وگرنه اگر کسی به خاطر استضعاف فکری که دارد از درک حقیقت اسلام، محروم ماند، خدا او را جز به اندازه تواناییش مکلّف نمی دارد(سوره2، آیه 286).