رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

علی سینا و منتظری، قتل عام یهودیان

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۰۴ ب.ظ

بسم الله

نام مقاله : علی سینا و منتظری، قتل عام یهودیان

منبع : پاد زندیق

نگارنده : محسن.م

 

  در سه بخش قبل این مناظرۀ دروغین، شبهات جناب سینا، را در زمینه های عایشه، جنگهای پیامبر و صفیه، پاسخ دادیم. اکنون به بخش چهارم و پایانی سخنان این فرد می رسیم، که البته ایشان در این بخش چهارم هم علیرغم کوتاه بودن این بخش، نتوانسته است خود را از عقده گشائی و بی ادبی مصون بدارد و باز هم بابت انعکاس دهان دریدگیهای ایشان، از مخاطبین عذر می خواهیم:

 

 

 

چهارمین پرسش

دکتر علی سینا:

پیامبر تنفر دینی را به عربستان معرفی کرد و مانند هیتلر یهودیان را در نسل کشیهای تباهکارانه نابود کرد، آیا یک پیامبر خدا باید اینقدر ظالم باشد؟

 

آیت الله منتظری:

تشبیه برخورد پیامبر (ص) با یهود به نسل کشی هیتلر بسیاری بی انصافی و ظالمانه است، زیرا آن حضرت پس از هجرت به مدینه و تبدیل آن به پایگاه اسلام با اخلاق حسنه با یهود مدینه برخورد میکرد و قراردادها و پیمانهای دوستی بین آن حضرت و یهود مدینه منعقد شد، و یهود بودند که با مشرکین مکه همگام میشدند و پیمان شکنیهای پیاپی از آنان ظاهر میشد. و تقضیل مسائل در نامه نمیگنجد.

 

دکتردکتر علی سینا:

آیت این بسیار تعجب برانگیز است که حضرت آیت الله العظمی من را به دلیل اینکه قتل عام یهودیان مدینه را با نسل کشی یهودیان توسط هیتلر مقایسه میکنم، ظالم خطاب میکند، اما هیچ ظلمی در اعدام حدود 900 نفر، تبعید هزاران یهودی، بردگی زنهایشان و ریشه کنی کامل این مردم از عربستان که مدینه را برای دو هزار سال خانه خطاب میکردند، نمیبیند. هیتلر یهودیان را به دلیل نژادشان کشت؛ محمد نیز یهودیان را بخاطر نژادشان کشت. هیتلر قصد داشت آلمان را از وجود یهودیان خالی کند، اما  محمد هم این قصد را داشت و هم به این قصد خود رسید و توانست عربستان را از یهودی خالی کند. تفاوت در چیست؟ چرا من باید برای مقایسه این دو حادثه شبیه ظالم خطاب شوم؟

 

پاسخ ما:

الف)جناب سینا، سعی دارند با به کار بردن عبارات توهین آمیزی مثل "پیامبر تنفر" و "ظالم" و تشبیه حضرت محمّد(ص) به هیتلر، هم روی مخاطب اثر احساسی بگذارند و هم بخشی از عقده های خویش را خالی کنند. در مورد پیامبر تنفر بودن که سخن ایشان، بی سند و بی پایه است و بیشتر به فحش دادن شباهت دارد. در مورد تشبیه به هیتلر هم نشان خواهیم داد که جنگهای حضرت محمّد(ص) با یهودیان از زمین تا آسمان با عملکردی که غربیها به هیتلر در قبال یهودیان نسبت می دهند، فرق دارد. فحاشیهای ایشان را هم طبق معمول با خاموشی پاسخ می دهیم.

ب)در مورد مقایسه با هیتلر، که البته جناب سینا، بیشتر سعی کرده اند با این مقایسه خودشان را خالی کنند و قدری از خشم خویش را تسکین نمایند، باید عرض کنیم که طبق ادّعاهای مربوط به هولوکاست، هیتلر یهودیان را به جرم یهودی بودن کشتار می کرد، ولی چنانکه خواهد آمد، حضرت محمّد(ص) به خاطر توطئه گریهای خود یهود با آنها برخورد فرمودند و البته از آنها کشتاری نشد و فقط در یک مرحله مردان قبیله بنی قریظه به جرمی که طبق تورات هم حکمش اعدام مردان قوم بود، اعدام شدند که در ادامه توضیح خواهیم داد. در جنگهای بنی قینقاع، بنی نضیر و خیبر که در هر سه مورد چنانکه توضیح خواهیم داد، خود یهودیان مقصّر بودند، یهودیان با وجود توطئه ها و دشمنیهایی که کرده بودند، فقط اخراج شدند.

ج)جناب سینا که از دروغگویی هیچ واهمه ای ندارد، می گوید: "هیتلر یهودیان را به دلیل نژادشان کشت؛ محمد نیز یهودیان را بخاطر نژادشان کشت. هیتلر قصد داشت آلمان را از وجود یهودیان خالی کند، اما  محمد هم این قصد را داشت و هم به این قصد خود رسید و توانست عربستان را از یهودی خالی کند." ولی دریغ از یک سند که برای سخنان گزاف خویش بیاورد. به راستی این تهمتهای ایشان در کدام سند آمده است؟ به راستی اگر اسلام نقطه ضعفی داشت، دشمنانش چه نیازی داشتند که برای محکوم نمودنش به دروغ متوسّل شوند؟ البته معلوم نیست که ایشان بر اساس چه سندی فهمیده اند که حضرت محمّد(ص) قصد داشت عربستان را از یهودی خالی کند! بیشتر تعصب و غرضورزی در پس این ادعا نهفته است، زیرا هیچ سندی نیست که این ادّعا را تأیید کند.

د)امّا اخراج یهودیانی که به ادّعای جناب سینا برای دو هزار سال(!!) عربستان را خانه خود می دانستند، که باز هم به کار بردن چنین رقم بزرگی بدون ارائه هرگونه سند نشانگر بیسوادی این دکتر قلّابی است، چنانکه توضیح خواهیم داد، به خاطر توطئه گری خودشان بود. حضرت محمّد(ص) در حقّ آنها لطف بسیاری کردند که فقط به اخراجشان اکتفا فرمودند. این فرمایشات جناب سینا مثل این است که دادگستری یک کشور را به خاطر اینکه انسانی که آزاد بوده است را، به جرمی زندانی کرده است، محکوم کنیم! تقصیر از دادگستری نیست که آن فرد آزادی خویش را از دست داده است، بلکه تقصیر از خود آن فرد است.

ه)در مورد اخراج یهودیان بنی قینقاع، این گروه از یهودیان پس از جنگ بدر، به گزارش تمامی تواریخ، سر ناسازگاری با حضرت محمّد(ص) را گذاشتند. آنها بعد از جنگ بدر پیمان حضرت محمّد(ص) را شکستند. حضرت محمّد(ص) آنها را نصیحت فرمودند و از آنها خواستند که از سرنوشت قریش عبرت بگیرند ولی آنها دست برنداشتند و حتی به حضرت محمّد(ص) گفتند خیال نکن که چون بر اعراب چیره شدی، بر ما نیز چیره می شوی! و سپس از قدرت شمشیر خود سخنها گفتند و با این سخنان قدرت خود را به رخ حضرت محمّد(ص) کشیدند. بعد از این ماجرا و در همین حالی که دشمنی و پیمان شکنی نشان می دادند، روزی در بازار یکی از یهودیان به یک زن مسلمان هتک حرمت کرد، که یک مرد مسلمان به خشم آمد و او را کشت، یهودیان بنی قینقاع هم او را کشتند و اعلان جنگ کردند و به درون حصار خود رفتند و حالت جنگی گرفتند، و حضرت محمّد(ص) نیز متقابلاً آنها را محاصره کرد، و بعد از مدتی با اجازۀ اینکه هر چه می توانند بار شترهایشان بکنند و بروند، اخراج شدند.(مغازی واقدی، ص128-127، و با توضیحات کمتر و گاهاً کمی متفاوت در سیره ابن هشام، ص315-314؛ طبری، ج3، ص997؛ الکامل ابن اثیر، ج3، ص971-970) مخالفان اسلام، می گویند که آغاز یک جنگ به خاطر یک شوخی، بدون شک بهانه جویی است، ما در پاسخ می گوییم که بدون شک مسئله چیزی فراتر از یک شوخی عادی بوده است، و این مسئله از اینکه یهودیان بنی قینقاع به درون حصارهای خویش رفتند و حالت جنگی گرفتند و به گزارش المغازی اعلان جنگ کردند، آشکار می گردد. بدون شک، اگر مسئله یک شوخی یا یک قتل نفس بود، می شد مسئله را با یک خونبهای ساده حل کرد، ولی یهودیان می خواستند به شکلی، جنگی بزرگ را علیه مسلمین آغاز نمایند ولی چون شروع شد، متوجه شدند که یارای مقاومت ندارند. گروههای دیگر یهودی نیز همین خطا را کردند. برخی از مخالفان می گویند اینها مردمان جنگجو نبودند و کارشان آهنگری بوده است! در پاسخ می گوییم اگر جنگجو نبودند قدرت شمشیرشان را به رخ حضرت محمّد(ص) نمی کشاندند، و ضمناً در عربستان آن روز، جنگیدن جدای از شغل اصلی افراد بوده است. اعراب مقیم مکّه و مدینه هم که مهاجرین و انصار را تشکیل می دادند، شغلهایی مثل تجارت، کشاورزی، چوپانی و امثال این را داشته اند.

و)در مورد اخراج یهودیان بنی نضیر، ماجرای آنها از این قرار بود که روزی حضرت محمّد(ص) به دژ بنی نضیر رفت، و یهودیان بنی نضیر، تصمیم به قتل حضرت محمّد(ص) گرفتند، از این رو به پشت بام رفتند و خواستند از روی آن سنگی را بر سر حضرت محمّد(ص) بیندازند، ولی آن حضرت، به مدد وحی الهی آگاه شد و فوراً از پای دیوار بلند شد و از دژ خارج شد، و به بنی نضیر دستور داد که حالا که پیمان را شکستید، از سرزمین من خارج شوید.(المغازی، ص270-269؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص56-55؛سیره ابن هشام، ص355-354؛ کامل ابن اثیر ج3، ص1011-1010؛ طبری، ج3، ص1056-1054) اسلامستیزان، در این جا می گویند حضرت محمّد(ص) خودش ادعا می کند فرشته به او گفته است که می خواهند وی را بکشند، و بعد این یهودیان بیچاره را به جرم این کار اخراج می کند. ولی حقیقت امر این است که گزارشات تاریخی، گفتگوهای بین یهودیان پیش از تلاش برای توطئۀ قتل و پس از خروج پیامبر را ثبت کرده اند، و این امر نشان می دهد که این امر فقط گمانه زنی آن حضرت نبوده است. اسلامستیزان تکلیف خود را روشن کنند، اگر آنچه تمام تواریخ بدان اشاره می کنند را قبول ندارند، پس چگونه می خواهند بر اساس تاریخ، دین ما را نقد کنند؟ آیا هر جای تاریخ به نفعشان باشد قبول است، حتی اگر سند ضعیفی داشته باشد و هر جای تاریخ به ضررشان باشد قبول نیست، حتی اگر اسناد زیادی داشته باشد؟ البته اسلامستیزان اگر قرار بود انصاف داشته باشند که دیگر اسلامستیز نمی شدند. اسلامستیز یعنی کسی که به صورت متعصبانه با اسلام سر جنگ دارد و نه کسی که با نگاه منصفانه به اسلام نگاه می کند.

ز)در مورد اخراج یهودیان از خیبر، علّت این امر این بود که یهودیان مقیم خیبر(بنی نضیر و غیره) کسانی بودند که کفار را تحریک به آغاز جنگ احزاب و نابودی مسلمانان کردند.(سیره ابن هشام، ص361، مغازی واقدی، ص330؛ طبری، ج3، ص1067؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص1063؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1016؛ دلائل النبوة، ج4، ص179؛ فتح الباری، ج8، ص233؛ مواهب اللدنیة، ج1، ص256) برخی افراد می گویند که حضرت محمّد(ص) به دنبال پول یهودیان خیبر بود، زیرا آنها پولدار بودند!! در پاسخ عرض می کنیم: اولاً این ادعای شما، هیچ سندی را پشت خود ندارد، و ادعای بدون سندی که بر اساس گمانه زنی است، چیزی را علیه آن حضرت ثابت نمی کند. ثانیاً حضرت محمّد(ص) پیش از شروع جنگ با خیبریان فرمودند اگر با من می آیید فقط باید نیت شما جهاد باشد و اگر مقصودتان غنیمت است، نباید بیایید.(مغازی، ص482)، و این امر نشان می دهد که ایشان به پول یهودیان خیبر اهمیتی نمی دادند. ثالثاً زندگی فقیرانۀ حضرت محمّد(ص) به خوبی نشان می دهد که ایشان برای این امور ارزشی قائل نبودند، و مانند دنیاپرستان به دنبال مادیات نبودند.

ح)امّا آنچه جناب سینا در مورد اعدام 900 مرد یهودی می گوید که البته ار اسناد مختلف ارقام مختلفی برایش ذکر شده است و ایشان بیشترینش را ذکر می کند، بحث مفصّلی وجود دارد. تا اینجا مشخص شده است که حضرت محمّد(ص) در بسیاری از موارد، اعمال بسیار خبیث و توطئه گرانه را تنها با اخراج پاسخ می دادند و این در حالی بود که در آن زمان و حتّی در این زمان، چنین اعمالی برخورد بسیار شدیدتری را در پی داشته و دارد. امّا در مورد اعدام چند صد مرد از بنی قریظه توضیحاتی را عرض می کنیم. وقتی یهودیان بنی نضیر اخراج شدند و در خیبر ساکن گردیدند و گروههای دیگر یهودی، تصمیم گرفتند تمام طوایف را تشویق به نابودی مسلمین بکنند، و جنگ احزاب را به راه انداختند، از میان آنها حیی بن اخطب به سراغ بنی قریظه رفت و رئیس آنها را به پیمان شکنی واداشت و ایشان پیمان را شکستند(سیره ابن هشام، ص367-366؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص65-64؛ مغازی، ص343-340؛ طبری، ج3، ص1072). جالب اینکه کعب بن اسد ابتدا راضی نمی شود و از نیکوییهای حضرت محمّد(ص) و وفاداریش به پیمان سخن می گوید(سیره ابن هشام، ص366؛ مغازی، ص341؛ طبری، ج3، ص1072؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1019) آنها پیمان داشتند که با دشمنان اسلام، علیه اسلام متحد نشوند، ولی حالا این کار را کردند، و حتی از کفار قریش و غطفان درخواست نیرو کردند و یک بار هم شبیخون زدند(مغازی، ص346-345)، ولی در نهایت با همکاری یک تازه مسلمان که اسلامش را پنهان کرده بود، توافق آنها با کفّار به هم خورد، و در نتیجه از همکاری با احزاب عرب باز ایستادند(سیره ابن هشام، ص374-371؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص67؛ مغازی، ص363-361؛ طبری، ج3، 1079-1078، کامل ابن اثیر، ج3، ص1022)، پس از اتمام جنگ احزاب پیامبر به سراغ یهودیان بنی قریظه رفتند و آنها را محاصره نمودند. پس از حدود یک ماه، بنی قریظه تسلیم شد، و روایات دو دسته هستند یک گروه می گویند که حضرت محمّد(ص) خود سعد بن معاذ را بر ایشان داور قرار دادند و گروه دوم می گویند که آنها مستقیماً تسلیم حکم سعد بن معاذ شدند(طبری، ج3، ص1084؛ یعقوبی، ج1، ص411). در هر حال سعد دستور به اعدام مردان و اسارت زنان و کودکان ایشان داد.

  در مورد چرایی اعدام آنها دلایل فراوانی را می توان مطرح کرد:

1.هر عملی را باید با شرایط عصر خودش بررسی کرد، در همان عصر، انوشیروان عادل بخاطر اینکه مزدکیان علیه او توطئه کرده بودند، و میخواستند او را از شاه شدن محروم کنند، مزدکیان را به درون کاخ کشید و تمامشان را کشت.(ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستینسن، ص259) مزدکیان به خاطر یک توطئه در شرایط غیرجنگی، با چنین مجازاتی روبرو می شوند، در حالی که یهودیان بنی قریظه در شرایط جنگی، پیمان خود با پیامبر را شکستند، از دشمن برای حمله به مسلمانان درخواست دو هزار نفر نیرو کردند و چون با پاسداری مسلمانان این امر عقیم ماند، یک شبیخون ده نفره را با سرکردگی نبّاش بن قیس اجرا کردند(المغازی، ص346-345) و با این اوصاف تبانی با دشمن نیز به جرائم آنها اضافه می گردد. آنها این جرائم را در شرایطی انجام می دهند که مسلمانان در سخت ترین شرایط تاریخ خویش هستند. این مجازات در آن عصر عادی و عادلانه است.

2.طبق تورات خودشان، در تثنیه، باب 20، آیات 10 تا 14، با آنها برخورد شده است، طبق این آیات حضرت موسی(ع) مأمور می شود که به هر شهری که رسید(شهرهای خارج از منطقه مالکیتش که باید هر کس آنهاست نابود سازد)، آنها را به صلح دعوت کند و از آنها جزیه بگیرد و اگر جزیه ندادند با آنها بجنگد و چون شهر را گشود، مردان را بکشد و زنان و کودکان را اسیر کند. یهودیان نیز به ندای صلح پیامبر بی توجهی کردند، ضمن اینکه جزیه هم نمی دادند، چنانکه در شب تسلیم بینشان مطرح شد که به مسلمانان جزیه بدهند و خود را خلاص کنند، ولی گفتند ما زیر جور عرب نمی رویم(المغازی، ص381)؛ و در نتیجه طبق این آیات با آنها برخورد شد.

3. اگر ما قرار است برای کسی دلسوزی بکنیم، باید برای مردمی که تحت تأثیر توطئه های یهود بودند و جانشان در خطر می افتاد نیز دلسوزی کنیم. ترحم بر جفنگ تیزدندان، جفا باشد به حق گوسفندان.

  ضمناً ممکن است گفته شود که «آیا تمام مردان بنی قریظه در این ماجرا مجرم بودند که مجازات شدند؟» پاسخ می دهیم که در نظام قبیله ای عربستان و به خصوص در سیستم نژادی یهود، معمولاً اعضای قبیله پیرو سخن رؤسای خویش بودند و بنی قریظه نیز چنین بودند، چنانکه در تمام این ماجراها حتی یکی از آنها نیز به قبیلۀ خود پشت نکرد و به نزد حضرت محمّد(ص) نیامد. طبری از ابن شهاب زهری نقل می کند که فردی به نام زبیر بن باطا در بین اسرای یهودی بود که منتی بر یکی از مسلمین داشت و به همین خاطر آن مرد مسلمان از حضرت محمّد(ص) خواهش کرد که زبیر بن باطا را بر او ببخشد و حضرت او را بخشید. زبیر سپس خواهان زن و فرزند خود شد و حضرت پذیرفت که زن و فرزند او نیز آزاد شوند. زبیر سپس اموال خویش را نیز طلب کرد و حضرت آن را نیز به او بازگرداند. در این هنگام زبیر بن باطا سراغ کعب بن اسد و حیی بن اخطب و ماعزال بن شموئیل و پسران کعب بن قریظه و عمرو بن قریظه را گرفت و چون فهمید آنها کشته شده اند، از آن مسلمان خواهش کرد تا او را نزد آنها بفرستد!(طبری، ج3، ص1091-1089) پس روشن است که یهودیان روحیه اتّحاد بسیار بالایی با یکدیگر داشتند و همگی با هم در این جرم شریک بودند. اینگونه نبوده است که گروهی اعتراض کنند که ما نقشی نداشتیم، چنانکه تاریخ نیز چنین امری را گزارش ننموده است بلکه عکس آن را بیان می دارد.

  بحث دیگری که گفته می شود این است که مردان بنی قریظه اسیر بودند و نباید اسیر را کشت، این حرف مثل این است که بگوییم وقتی یک مجرم را دستگیر کردیم، نباید مجازاتش کنیم! اساساً جنگ با بنی قریظه برای مجازات آنها بود، و خب مسلّم است که بعد از اینکه تسلیم شدند، باید مجازاتشان بر آنها اجرا می گردید، و اسیر بودن، جرم فرد را از بین نمی برد. آیا در همین جهان امروزی، بعد از جنگ جهانی دوم، سران آلمان نازی به دادگاه جنایات جنگی نورنبرگ برده نشدند و بسیاری از آنها اعدام نگردیدند؟

  آخر از همه اینکه برای یک مسلمان، اعدام یهودیان بنی قریظه نمی تواند کار بدی باشد زیرا حضرت محمّد(ص) از دید او پیامبر خداست، و اگر کسی بر سر این مسئله مشکل دارد، می توانیم با او در این مورد بحث کنیم، ولی کسانی که این را قبول دارند و می دانند هر چه ایشان می گوید سخن خداست(نجم:4) نظر به اینکه خدا صاحب همه جانهاست، باید بپذیرند که خدا حق این را دارد به پیامبر خود دستور بدهد که جان افرادی را بگیرد، زیرا جان آنها از آن خداست، و هر وقت بخواهد میتواند آن را از ایشان بگیرد، پس رضایت حضرت محمّد(ص) به حکم سعد بن معاذ، باید مورد تأیید خدا نیز باشد.

 

  پس واضح و روشن شد که یهودیان بنی قریظه، تنها گروهی از یهودیان توطئه گر بودند که مردانشان اعدام شد و این دستور هم با توجه به شرایط زمانی و دستور مستقیم تورات، نه تنها ظالمانه نبود بلکه بسیار مهربانانه بود. ما مسلمانان مثل آمریکاییها نیستیم که کشوری را با بمب اتم بزنیم و بعد هر سال از این کار ابراز تأسف کنیم و در عین حال باز هم اگر لازم بدانیم کشورهای دیگر را تهدید به حمله هسته ای کنیم. ما صادقانه سخن می گوییم و حقیقت این است که کار حضرت محمّد(ص) در آن شرایط زمانی کار اشتباهی نبوده است و البته مشخص شد که کار ایشان هیچ شباهتی به کار هیتلر نداشته است، زیرا هیتلر یهودیان بیگناه را به جرم یهودی بودن، آزار می داد ولی در تمام مواردی که حضرت محمّد(ص) با یهودیان جنگیدند، مقصّر خود یهودیان بودند و کسی آنها را به جرم دین و نژادشان، نیازرد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۵
Seyed Mohammad Alavian

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی