رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «60 تناقض در قرآن» ثبت شده است

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

 

شبهه:  الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز دارد؟ یک روز (سوره 54 آیه 19) یا چندین روز )سوره 41 آیه 16، سوره 69 آیات 6-7).

 

پاسخ:

1ـ «انّا أرسنا علیهم ریحاً صرصراً فی یومِ نحسٍ مستمر» (قمر(54) آیه19).


2ـ «سخّرها علیهم سبع لیالٍ وثمانیةَ أیّام حسوماً...» (حاقه(69) آیه7).


3ـ فأرسلنا علیهم ریحاً صرصراً فی أیّام نحساتٍ...» (فصلت(41) آیه 16).


  از تناقضجو می پرسیم که منظور از روز نحس مستمر چیست؟


  آیا معنای مستمر، چیزی جز استمرار است؟


  روزی که نحس است، چون آغاز عذابی است که استمرار دارد.


  این استمرار در آیات دیگر بیان شده که در هفت شب و هشت روز بوده است.


  بنابراین بر خلاف ذهنیت تناقضجو نه تنها آیه اوّل با آیات دیگر (که تعداد روزهای مستمر را بیان می کند) تناقض ندارد، بلکه آیات دیگر، کلمه استمرار را در آیه اوّل معنا میکند، بنابراین تکمیل کننده و تأیید کننده آیه اوّل هستند.

 

  قرآن در سوره 54 آیه 19، نفرموده که مدت عذاب یک روز بوده است، بلکه می فرماید که در روزی نحس بر آنها باد صرصر فرستاده شد، پس مدت زمان عذاب و تعداد روزهایی که این نابودی طول کشیده است، در این آیه مطرح نشده است، که بخواهد با آیاتی که میگویند عذاب چند روز طول کشید، تناقضی داشته باشد.همانطور که جمالات زیر نیز با هم تناقض ندارند:

 

-نیروهای بعثی عراق، در روزی نحس به ایران حمله کردند.

 

-نیروهای بعثی عراق، هشت سال با ایران جنگیدند.

 

یادآوری: البته نباید از نظر دور داشت که اساساً این پرسش که «الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز دارد؟» هم بد بیان شده است، زیرا الله به چیزی نیاز ندارد. روش صحیح پرسش این بود که پرسیده شود: «الله قوم عاد را در چند روز نابود کرد؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۷
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

شبهه: آیا روزهای الله برابر 1000 روز بشر است)سوره 22 آیه 47، سوره 32 آیه 5) یا برابر 50000 روز بشر است (سوره 70 آیه 4) ؟

 

پاسخ:

 

  قبل از هر چیز باید به معنى و مفهوم سال توجه شود به این بیان که سال مرکب از ماه است و ماه هم از روز تشکیل مى شود و روز در زبان عرب که «یوم» است معانى متعددى دارد که یکى از آن معانى همان معناى متعارف یعنى مدت زمان بین طلوع خورشید تا غروب آن است، و در عرب معمولى مردم هم بعضى وقت ها این لفظ به متعارف خود استعمال نمى شود بلکه به معنى دوران است، مثلا مى گوییم روزى رژیم استبداد در ایران حکومت مى کرد یا این که روزى زمین یکپارچه آتش بود، و هزاران مثال دیگر. و در یک جاى کلام امیر المؤمنین(علیه السلام) به معناى روزگار استعمال شده در معانى متعدد، مثلا از قیامت تعبیر به شده به «روز قیامت» و این تعبیر شاهد بر این است که مجموع کارهاى قیامت از قبیل حساب رسى خلایق با آن مدت طولانى که دارد روز قیامت نامیده شد، و اصلا در قیامت شب و روزى وجود ندارد چون که شب و روز از گردش زمین به دور خورشید به وجود مى آید و روز قیامت نه زمین و نه خورشید به این کیفیت باقى نمى مانند تا روز و شب تشکیل شود.

 

  با توجه به مطالب یاد شده خداوند در سوره 32 آیه 5 مى فرماید: (فِی یوْم کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَة مِمّا تَعُدُّونَ); یعنى که خداى تعالى تدبیر امور را در ظرف دورانى انجام مى دهد که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمین تطبیق شود با هزار سال از سالهایى که شما ساکنان زمین مى شمارید، برابر مى گردد، ناگزیر مراد از آن، زمانى خواهد بود که اگر با مقدار حرکت و حوادث زمینى تطبیق شود هزار سال از سالهایى که ما مى شماریم خواهد شد، و در آیه 4 سوره 70 در مورد طول روز قیامت مى خوانیم که (تَعْرُجُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ إِلَیهِ فِی یوْم کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة) یعنی فرشتگان و روح به سوى او عروج مى کنند در دورانی یا روزى که پنجاه هزار سال است، اگر به ظاهر این دو آیه بنگریم مى بینیم که با هم منافات دارند که چگونه مى توان میان آیه مورد بحث که مقدار آن را فقط یک هزار سال تعیین مى کند و آیه سوره معارج جمع کرد؟ یکى از پاسخها به این سؤال در حدیثى که در امالى شیخ طوسى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده آمده است، در این حدیث آن حضرت فرمودند: «ان فى القیامة خمسین موقفا، کل موقف مثل الف سنة مما تعدون، ثم تلا هذه الایة فى یوم کان مقداره خمسین الف سنة» یعنی در قیامت پنجاه موقف (محل توقف براى رسیدگى به اعمال و حساب) است که هر موقفى به اندازه یک هزار سال از سالهایى است که شما مى شمرید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است.

 

  پاسخ دیگرى که در مورد جمع بین آن دو گفته اند این است که آن پنجاه هزار سال دشوار و سخت، بر کافران این گونه مى باشد تا به خاطر کفرشان مشقت بیشترى بکشند و بر مؤمنان این چنین سختى و دشوارى و طولانى بودن نیست، مثلا روایتى در تفسیر مجمع البیان داریم که: «أبو سعید الخدرى قال: قیل یا رسول الله! ما أطول هذا الیوم؟ فقال: و الذى نفس محمد بیده إنه لیخف على المؤمن حتى یکون أخف علیه من صلاة مکتوبة یصلیها فى الدنیا» یعنی ابو سعید خدرى گوید: «بعد از نزول آیه 5 سوره سجده) به پیامبر اسلام عرض شد که یا رسول الله چقدر این روز طولانى است؟ حضرت در جواب فرمودند: قسم به آن کسى که جانم در دست قدرت اوست، مکث و توقف مومن در قیامت مثل کسى است که یک نماز واجب خود را بخواند. یعنى براى مومن خیلى زود مى گذرد، این مسئله یک امر طبیعى است که اگر جایى بر کسى سخت بگذرد زمان براى او به کندى مى رود مثلا اگر یک ماه بود مى گوید براى من یک سال گذشت، اما اگر جایش راحت باشد ولو این که یک سال هم بگذرد مى گوید مثل این که یک ماه هم نشده و این مدت تمام شد، و این گونه تعبیرات در مکالمات روزمره مردم هم فراوان دیده مى شود.

 

  البته این تعبیرات منافاتى با این مطلب نیز ندارد که عدد هزار و پنجاه هزار در اینجا عدد شماره اى نباشد، بلکه هر کدام براى تکثیر و بیان فزونى باشد، یعنى در قیامت پنجاه موقف است که در هر موقفى انسان مدت بسیار زیادى باید توقف کند.

 

 

  شبهه: چند باغ در بهشت وجود دارد؟ یک (سوره 39 آیه 73، سوره 41 آیه 30، سوره 57 آیه 21، سوره 79 آیه 41) یا زیادتر (سوره 18 آیه 31، سوره 22 آیه 23، سوره 35 آیه 33)؟

 

پاسخ:

  در هیچ یک از چند آیه اوّل که تناقضجو مطرح می کند، سخن از یک باغ در بهشت نشده، تنها از بهشت سخن گفته شده که جایگاه نیکوکاران است. به عبارت دیگر در دسته اوّل آیات تنها از اصل وجود جایگاهی به نام بهشت سخن گفته شده است، نه از تعداد، اما در برخی آیات دیگر از مراتب و تعداد سخن گفته شده است؛ بنابراین دو گروه از آیات نیز نمی تواند مقصود تناقضجو را برآورده سازد.

  توضیح بیشتر در مورد آیات بهشت:

  از آن جا که افراد از جهت ایمان دارای مراتب مختلف می باشند،  قطعاً در آخرت نیز متناسب با مرتبه و درجه ایمان و تقوای آنها، دارای مراتب و درجات خواهند بود. برخی از آنها که اساساً ایمان ندارند، در جهنم وارد می شوند و آنهایی که ایمان دارند و به بهشت می روند نیز مقام و مرتبه آنها یکسان نیست.

  برخی در بالاترین سطح بوده و برخی در پایین ترین سطح هستند، پس اگر در برخی آیات تنها از اصل وجود بهشت سخن می رود، منظور چیزی غیر از جهنم است، ولی خود بهشت دارای مراتب گوناگون می باشد و این در آیات دیگر بیان شده است، به طور مثال گفته می شود فلانی در دانشگاه قبول شد. همه می دانند که دانشگاه شامل بسیاری از ادنشکده ها می شود که رشته های مختلف در آن وجود دارد و مراتب آنها نیز متفاوت است.


  واژه بهشت نیز این گونه است، چون بهشت فردوس و بهشت عدن و... که هر کس متناسب با اعمال و رفتار و ایمان خود در یکی از این بهشت ها وارد می شود.

 

 

شبهه: در (سوره 56 آیه 7) ادعا میکند که در روز قیامت مردم سه دسته میشوند، اما در (سوره 90 آیات 18-19، سوره 99 آیات 6-7) تنها دو گروه را بر میشمرد.

 

پاسخ:

  اینکه در آیات دیگر فقط دو دسته از انسان ها را برشمرد، تناقض می شود؟


  مگر منحصر در این دو دسته شده اند تا با تقسیم بندی به سه دسته تناقض باشد؟


ادعای تناقض جو که مدعی تناقض در این دو دسته آیات است، از چند جهت اشکال دارد:


1. در دسته دوم از آیات سخن از انحصار انسان در دو دسته نیست، بلکه فقط دو دسته از انسان ها ذکر شده اند.


2. در آیات دسته دوم، دو گروه از انسان ها ذکر شده اند و از گروه سوم سخن به میان نیامده است، همان گونه که ممکن است در جایی بیست نفر نشسته باشند، اما کسی به دلیل خاص بگوید: در این اتاق وزیر امور خارجه ایران و مثلاً وزیر کشور سوریه حضور دارند و از بقیه نام نبرد. آیا این تناقض است؟


3. دسته بندی و تقسیم بندی انسان ها می تواند از جهات مختلف صورت گیرد و هر کدام می تواند اقسام مختلف داشته باشند، مثل انسان های سیاه، سفید، سرخ، زرد، یا در تقسیم دیگر ایرانی، عراقی، لبنانی، کویتی و... نیز آسیایی، اروپایی،  آمریکایی و...


4. آیات دسته دوم اصلاً در صدد تقسیم بندی انسان ها نیست تا بگوییم که تنها از تقسیم به دو دسته انسان ها خبر داده است، بلکه آیات در بیان توصیف حال دو گروه از انسان ها هستند: انسان های بدکار و انسان های نیکوکار.


  کاملاً روشن است که انسان های بدکار و نیکوکار نیز می توانند اقسام و مراتبی داشته باشند، اما این آیات فعلاً از این مراتب سخن نمی گوید.


  کاملاً روشن است که انسان های مقرّب در دسته نیکوکاران هستند که از مرتبه بالاتر برخوردارند و این مسئله در آیه اوّل (56/ آیه 7) آمده است.


حال تناقضجو چگونه با این همه اشکالاتی که بر تناقض ادّعایی او وارد است، همچنان تناقض می بیند؟ خدا عالم است!

 

 

شبهه: در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان میگیرد نیز تناقضی آشکار وجود دارد، فرشته مرگ (سوره 32 آیه 11)، یک فرشتگان (جمع) (سوره 47 آیه 27) و همچنین "این الله است که روح را از انسانها در هنگام مرگ میگیرد" (سوره 39 آیه 42).

 

پاسخ:

 

    در ابتدا نگاهی داریم به آیاتی که توهّم تناقض در آنها شده است:


  «قل یتوفّاکم ملک الموت الذی وُکّل بکم» (سجده/ 11(


  «فکیف إذا توفّتهم الملائکه یضربون وجوههم وادبارهم» (محمد/ 27)


  «الله یتوفّى الأنفس حین موتها» (زمر/ 42(


در نگاه ابتدائی به این آیات تصوّر می شود که بین این آیات تنافی است اما اگر به نوع رابطه فاعل ها با یکدیگر و با فعلشان توجه شود این توهم برطرف خواهد شد چون هرگاه دو یا چند شیء در وقوع مؤثر باشند، نسبت بین فاعلیت آنها از دو حال خارج نیست:


1. فاعلیت عَرَضی: گاه چند فاعل در انجام کاری مشارکت می کنند، به گونه ای که رابطۀ آنها با فعل و نیز رابطه آنها با یکدیگر همسان و مشابه است. برای مثال، گاهی چند نفر با کمک همدیگر بار سنگینی را از مکانی به مکان دیگر منتقل می سازند، در این صورت فاعلیت فاعل های متعدد، فاعلیتی عرضی است.


2. فاعلیت طولی: این فاعلیت در جائی است که چند شیء در انجام فعلی تأثیر دارند، اما تأثیر برخی از آنها وابسته به برخی دیگر است. در این موارد، می توان فاعل مباشر را از فاعل بالتسبیب بازشناخت؛ فاعل مباشر، مستقیماً در انجام فعل مؤثر است ولی فاعلیت آن می تواند معلول و مسبّب فاعل دیگری باشد که آن را فاعل بالتسبیب می گویند. برای مثال اگر فعل «نوشتن» را در نظر آوریم، فاعل مباشر آن «دست» ماست و به عبارتی «قلم» مباشر است. اما روشن است که دست ما فاعل مستقل نبوده بلکه فاعلیت آن وابسته به نفس ما و در طول فاعلیت آن است. به این ترتیب، از یک سو می توان فعل نوشتن را به «دست» به عنوان فاعل مباشر انتساب داد و از سوی دیگر، می توان آن را معلول نفس انسان، که از آن به «من» تعبیر می کنیم، دانست؛ زیرا این نفس ماست که با تصمیم و اراده خویش، دست را به حرکت درآورده و به واسطه آن قلم را بر صفحه کاغذ جاری ساخته است. فاعلیت خداوند و فاعلیت مخلوقات، رابطه ای مشابه با رابطه نفس با قوای نفسانی و اعضا و جوارح بدن انسان دارد. اثری از مخلوقی سر می زند و از این جهت، مستند به او است، ولی استناد مانع از آن نیست که در مرتبه ای بالاتر، اثر مزبور به خداوند مستند گردد.


  با توجه به این مطلب می توان آیاتی که فعل «توفّى» را به خداوند نسبت می دهد با آیاتی که آن فعل را به فرشتگان نسبت می دهد قابل جمع دانست و هیچ ناسازگاری میان آنها نباشد.

 

  امّا در مورد بخش اوّل تناقض که نویسنده به صورت مضحکی «یک فرشتگان(جمع)» را در مقابل فرشته مرگ قرار می دهد، و البته در آیه 27 سوره 47 فرشتگان آمده است و نه "یک فرشتگان(جمع)"؛ باز می توان گفت که فرشته مرگ، فرشتگان دیگری را تحت امر دارد، و او به امر خدا به آن فرشتگان امر می کند تا روح را در هنگان مرگ از انسانها بگیرند، و لذا می توان گرفتن روح را هم به آن فرشتگان، هم به فرشته مرگ و هم به خدا نسبت داد.

 

شبهه: صحیح بخاری ادعا میکند که جبرئیل 600 بال داشت (جلد چهارم بخش 54 شماره 455) در حالی که قرآن در (سوره 35 آیه 1) میگوید فرشتگان 2، 3 یا 4 بال دارند.

 

پاسخ:

  در حالی که ادعا در این نوشتار تناقضات توهمی در مورد قرآن است، تناقض جو نتوانسته این آیه را با آیه ای دیگر تناقض کند، از این رو به تناقض آیه با روایت صحیح بخاری روی آورده است.

  اما در مورد آیه ای که ذکر شد:

  ستایش مخصوص خداوندی است که آفریننده آسمان ها و زمین است که فرشتگان را رسولانی قرار داد که صاحب بال های دوگانه و سه گانه و چهارگانه اند. او هر چه بخواهد در آفرینش می افزاید، او بر هر چیزی قادر است.(فاطر(35) آیه1)

  چند نکته قابل ذکر است:

1.«أجنحه» جمع «جناح» به معنای بال پرندگان است که همانند دست برای انسان می باشد و از آنجا که بال وسیله نقل و انتقال پرندگان و حرکت و فعالیت آنها است، گاهی این کلمه در فارسی یا در عربی به عنوان وسیله حرکت و به کارگیری قدرت و توانایی به کار می رود، مثلاً گفته می شود: «فلان کس بال و پرش سوخته شد» کنایه از این که نیروی حرکت و توانایی از او سلب گردید یا «فلان کس را زیر بال و پر خود گرفت» یا «انسان باید با دو بال علم و عمل پرواز کند» و امثال این تعبیرات که همگی به نوعی کنایه از قدرت، پشتوانه، شوکت و... می باشد، روشن است که این گونه تعبیرات در مورد موجودات فرامادی بیانگر ابعاد قدرت آنها است.

2.این فقره از آیه «یزید فی الخلق ما یشاء» اشاره دارد بر این که بال فرشتگان که بیانگر قدرت و توانایی آنان است، منحصر در مورد خاص نیست، بلکه خداوند می تواند بر قدرت ایشان بیفزاید و به آنان قدرت سیر در مراتب بالاتر از خلقت و عروج بیشتر را عنایت کند.

  با توجه به قسمت پایانی آیه روشن است که تعداد بیشتر را ممکن دانسته است، پس اگر حتى در روایتی عدد 600 ذکر شود و روایت صحیح باشد، نه تنها مخالفت یا تناقضی با آیه ندارد، بلکه خود آیه «یزید فی الخلق ما یشاء» می تواند اشاره به امکان آن باشد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۳:۰۰
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: وقتی قرآن در مورد باردار شدن مریم و میلاد مسیح در (سوره 3 آیه 42 و 45) راجع به چندین فرشته صحبت میکند اما در (سوره 19 آیه 17-21) تنها از یک فرشته صحبت میکند.

 

پاسخ:

 

  با شواهدى که بیان مى کنیم روشن مى شود جایگاه و زمان صحبت کردن فرشتگان با حضرت مریم تفاوت مى کند در یک زمانى و یا در یک مکانى گروهى از فرشتگان با حضرت مریم سخن گفتند و بعد از فاصله زمانى و یا مکانى فرشته دیگر به تنهایى با آن حضرت صحبت کرد و این نوع برنامه هیچ گونه تناقض ندارد و با هم دیگر تعارض ندارد، زیرا در جاى خود در علم منطق و فلسفه ثابت شد که تناقض شرایطى دارد از جمله این که در زمان واحد باشد و نیز در مکان واحد باشد ولى دراین داستان چنین نبود هم تفاوت زمانى داشت و هم مکانى.

  

  در سوره ى آل عمران در آیه 42 و 43 از دوران شکوفایى و برومندى مریم سخن مى گوید و فرشتگان نخست برگزیدگى او به طور مطلق و طهارت و دوباره برگزیدگى او نسبت به تمام زنان جهان را به او بشارت مى دهد و دستوراتى به او به شکرانه این نعمت هاى بزرگ مى دهد.

 

بدون شک این فراز از سخن در اوایل پرورش این بانوى بزرگ مریم بوده است زیرا به دنبال آن در آیه ى 44 به پیامبر مى فرماید: «(اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى‏کنیم و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعه‏کشى) به آب مى‏افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهده‏دار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد.)»

 

  بعد از ولادت حضرت مریم(س)، مادرش نوزاد خود مریم را در پارچه اى پیچید و به معبد آورد و علما و بزرگان بنى اسرائیل خطاب کرد که این نوزاد براى خدمت خانه ى خدا نذر شده است سرپرستى او را به عهده بگیر و عابدان براى سرپرستى او پیشى گرفتند و به همین جهت در کنار نهر آبى قرعه کشى کردند به وسیله قلم هاى چوبى که در دست آنها بوده هر یک نامشان را بر آنها مى نوشتند هر قلمى فرو مى رفت برنده قرعه نبود و هر کدام روى آب مى ماند برنده مى شد تا به نام خود ذکریا افتاد که سرپرستى مریم را به عهده گرفت «إِذْ یلْقُونَ أَقْلامَهُمْ...»

 

  به طور مسلم با ترتیب قرائن مفهوم از آیه این مطلب در اوایل زندگى و رشد و بالندگى مریم واقع شده است و مریم به سن بلوغ رسید و شایستگى شکرگزارى آن محبت ها را پیدا کرد.

 

  ولى در آیه 45 سخن گفتن فرشتگان در نزدیکى ولادت حضرت عیسى(علیه السلام) بود که فرشتگان که مریم بشارت ولادت آن کودک با عظمت را داد ولى به یقین هنوز زمان تولد نرسیده بود زیرا بعد از سخن گفتن فرشتگان به عنوان بشارت در پاسخ این بشارت حضرت مریم دیگر با این فرشتگان صحبت نکرد او مجذوب ذات پاک حق شد واسطه ها را از میان برداشت و یکپارچه با مبدأ عالم هستى پیوند گرفت ولى هیچ واسطه اى آنچه مى خواست گفت و آنچه مى بایست شنید (البته سخن گفتن غیر پیامبر با خدا هرگاه به صورت وحى نباشد اشکال ندارد. و به همین دلیل در آیه 47 مى خوانیم مریم گفت پروردگار را چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که انسانى با من تماس گرفته است...

 

«قالَتْ رَبِّ أَنّى یکونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ...»

 

  بدیهى است که از آیه استفاده مى شود بعد از بشارت دادن فرشتگان بطور دسته جمعى به مریم و پس از تمام شدن این بشارت در آیه 45 که گذشت بعد از آن حضرت مریم با خدا سخن گفت که بطور مسلم فاصله زمانى ولى بسیار کم وجود داشت و الا امکان ندارد در همان حال بشارت با خدا سخن بگوید و اصولاً انگیزه سخن گفتن حضرت مریم با خدا به خاطر آن بشارت فرشتگان بوده است.

 

بنابراین نتیجه مى گیریم در مرحله ى اول قبل از ولادت حضرت عیسى فرشتگان بشارت دادند و زمان این بشارت تمام شد و در مرحله ى دوم و بعدى حضرت مریم با خدا سخن گفت و تعجب کرد و در مرحله ى سوم خداوند متعال پاسخ مریم را دادند که خداوند هرچه بخواهد مى آفریند هنگامى فرمان صادر مى کند...

 

 

  «قالَ کذلِک اللّهُ یخْلُقُ ما یشاءُ» و بعد در مرحله چهارم در سوره ى مریم آیه 16 مى خوانیم در این کتاب (آسمانى قرآن) از مریم یاد آر آن هنگام از خانواده اش جدا شد و در ناحیه شرقى قرار گرفت «وَ اذْکرْ فِی الْکتابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیا» معلوم شد هم فاصله زمانى بود که گفتیم و نیز فاصله مکانى هم حاصل شد که مریم از خانواده ى خود جدا شد و در یک منطقه شرقى قرار گرفت.

 

  مفسرین نوشته اند او در حقیقت مى خواست مکانى خالى و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خداى خود بپردازند و چیزى او را از یاد محبوب غافل نکند، به همین جهت طرف شرق بیت المقدس (آن معبد بزرگ) را که شاید محلى آرام تر یا از نظر تابش آفتاب پاک تر و مناسب تر بود برگزید.

 

و در مرحله پنجم که بعد از رفتن به مکان دور میان خود و دیگران حجابى افکند تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً» حال این حجاب به چه انگیزه بود؟ در قرآن نیامده است؛ آیا براى تطهیر و غسل بود یا براى عبادت بود و آیا بشارتهاى قبلى و یا الهام الهى و امداد غیبى و توفیق او را به آن مکان کشانده است.

 

 

و در مرحله ى ششم آن فرشته الهى به نام «روح» به سوى او فرستاده شد که در آیه 17 مى خوانیم در این هنگام ما روح خود را به سوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى عیب و نقص بر مریم ظاهر شد: «فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا»

 

(و سپس در آیات 18 و 19 و 20 سوره ى مریم، حکایت ترسیدن حضرت مریم را از فرشته روح نقل مى کند و مریم به خدا پناه برد و فرشته روح گفت: من فرستاده خدایم تا پسر پاکیزه اى به تو بدهم و بعد گفتار مریم را نقل مى کند که فرمود تاکنون انسانى به من تماس نداشت و زنى آلوده نبودم و چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد و خلاصه سپس پاسخ فرشته ى روح که این کار سهل و آسان است که مى خواهم این کار نشانه و آیتى براى مردم باشد)

 

***

 

اکنون با توجه به مطالب گذشته در پاسخ این پرسش گفته مى شود همان طور که مشاهده نمودید گفتار و سخن گفتن فرشتگان و یا فرشته در یک زمان و در یک مکان نبود تا تناقص حاصل شود و بین این گفتار مراحل مختلفى وجود دارد نخست از اول رشد و تکامل روحى مریم جمعى از فرشتگان آن مقام برگزیدگى و طهارت و... را بشارت داده و دستور سجده و رکوع و شکرگزارى به او داده سپس در مرحله دوم شاید چندین سال فاصله شد که باز جمعى از فرشتگان بشارت تولد حضرت عیسى را به او دادند (با تمام شدن بشارت فرشتگان) در مرحله سوم حضرت مریم با خدا سخن گفت و اظهار شگفتى کرد که چگونه دختر شوهر نکرده مى تواند اولاد بیاورد و در مرحله چهارم خداوند متعال پاسخ حضرت مریم را داد که این بشارت در پیشگاه خدا آسان است و در مرحله پنجم (حال چقدر طول کشید نمى دانیم ولى یقیناً فاصله بود) حضرت مریم از خانواده خود جدا و به مکان دورى منتقل شده است و در مرحله ششم حجابى بین خود و قوم خود قرار داد که در اینجا بود که فرشته روح آمد و زمینه تولد حضرت عیسى(علیه السلام) را به امر خدا آماده ساخت و با حضرت مریم سخن گفت و به اصطلاح یک فرشته بیشتر نبود. و بدون شک سخن گفتن فرشتگان به طور دسته جمعى با حضرت مریم با سخن گفتن فرشته روح با حضرت مریم فاصله زمانى و مکانى بین شان وجود داشته است و این که اشکال ندارد تعارض و تناقص ندارد چون همانطور که گفته شده است در تناقض شرط است هم در زمان واحد باشد و هم در مکان واحد یعنى همان آن که جمعى از فرشتگان با حضرت مریم سخن گفته بودند در همان حال و همان آن فرشته روح با او سخن بگوید ولى در اینجا در چند زمان بوده است.

 

 

پاسخی دیگر:

 

 بر فرض اینکه تمام سخن گفتن فرشتگان و فرشته روح در آن واحد باشد، باز هم تناقض نیست زیرا در تناقض وحدت موضوع شرط است و باید نفى و اثبات بین دو قضیه باشد؛ اولاً در اینجا وحدت موضوع وجود ندارد در یک قضیه گروهى از فرشتگان با حضرت مریم صحبت کردند و فرضاً در همان حال فرشته روح با حضرت صحبت کرد و این مسأله در عالم مجرد است و القاء مطالب از ناحیه آنها به فردى که شایستگى گرفتن آن را دارد و دستگاه گیرندگى معنوى دارد، کار مشکلى نیست که هر کدام از آنها (چه فرشتگان دسته جمعى و چه فرشته روح) هر کدام مطالب موردنظر خود را به حضرت مریم، در آن واحد القاء نمایند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۹
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

نام مقاله : نقد مقاله «حسابرسی عجیب الله»

منبع : پژوهشکده باقر العلوم (ع)

نویسنده : احمد سعد آبادی

 
از دوستی شنیدم که در یکی ازسایت­های ضد دین، نوشته­ای با عنوان «حسابرسی عجیب الله» منتشر شده، به این عنوان که سوره نساء در آیات ( 11 و12 و176 ) در مورد قوانین وراثت صحبت می­کند، و بیانگر سهام هر یک از افراد می­باشد. 
[متن شبهه مطرح شده را مرور می کنیم.]        
  حال اگر بر فرض مثال، مردی وفات کند و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند، سهم دختران 2/3 و سهم والدها 1/3 و سهم همسر 1/8 از باقی­مانده مال میت می­باشد، با جمع کردن این سهام متوجه می­شویم، مجموع سهام از ماترک میت بیشتر است .
  مثال دیگر اینکه، مردی وفات کند و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی مانده­اند که در این­صورت، سهم مادر 1/3 وسهم همسر 1/4 وسهم خواهران2/3 میباشد که مجموع سهام، از ماترک میت کمتر است و مقداری از اموال میت باقی می­ماند.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۵۳
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

این شبهه اولین شبهه از سری شبهات مقاله ی "شصت تنافض در قرآن" است .

این شبهه سوالاتی را راجع به مسئله ارث مطرح می کند و با بیان امثله ای سعی در به تناقض کشیدن آیات ارث دارد.

پاسخ مستقیم این شبهه در منابع زیر موجود است:

1. پژوهشکده باقر العلوم (ع)

          (منبع)

2. پادزندیق

          (منبع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۲
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

این مقاله حاوی 60 شبهه در مورد قرآن کریم است به علت وسیع بودن مباحث هر کدام به صورت جداگانه بررسی شده اند برای دسترسی به پاسخ ها روی کلمه نقد در مقابل هر یک از موارد کلیک کنید.

حسابرسی عجیب الله نقد
چند فرشته بر مریم فرستاده شده بودند؟ نقد
اختلافات عددی بیشتر نقد
الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز دارد؟ نقد
خلقت شش روز بود یا هشت روز؟ نقد
آفرینش سریع بود یا کند؟ نقد
اول زمین یا اول آسمان؟ کدام یک زود تر آفریده شد؟ نقد
به هم چسباندن یا از هم جدا کردن؟ نقد
انسان از چه ساخته شده بود؟ نقد
10  ناقص یا با جزئیات کامل؟ نقد
11 پرستش یک خدا یا یک خدای دیگر؟ نقد
12 شفاعت کردن یا شفاعت نکردن، مسئله این است! نقد
13 الله و تخت او کجاست؟ نقد
14 ریشه بیچارگی ما کجاست؟ نقد
15 رحمت الله چقدر است؟ نقد
16 آیا در بهشت بازجویی خواهد بود یا نه؟ نقد
17 آیا فرشتگان محافظ هستند؟ نقد
18 آیا همه چیز مطیع الله است؟ نقد
19 آیا الله شرک را می بخشد؟ نقد
20 ماجرای پرستش گوساله طلایی نقد
21 یونس به بیابان رسید یا نرسید؟ نقد
22 موسی و انجیل؟ نقد
23 آیا کسانی که به زنان تهمت ناپاکی میزنند بخشیده میشوند؟ نقد
24 در روز آخرت کارنامه خود را چگونه دریافت میکنیم؟ نقد
25 آیا فرشته ها میتوانند نامطیع باشند؟ نقد
26 تناقضی در (سوره 2 آیه 97) و (سوره 16 آیات 103-101) نقد
27 حلقه بینهایت (تسلسل) نقد
28 آیا تورات مثل قرآن است یا نیست؟ نقد
29 پیر زن عجوزه" و شخصیت الله نقد
30 اشکالات بیشتر در داستان قوم لوط   نقد
31 لذت الله؟ نقد
32 آیا ابراهیم بت ها را نابود کرد؟ نقد
33 پسر نوح چه شد؟ نقد
34 آیا نوح تبعید شده بود؟ نقد
35 جادوگران فرعون مسلمان شدند یا کفر ورزیدند؟ نقد
36 آیا فرعون در لحظه مرگ توبه کرد؟ نقد
37 ابطال. نقد
38 راهنمای حقیقت؟ نقد
39 مجازات زناکار چیست؟ نقد
40 چه کسی زیان گناهان را خواهد دید؟ نقد
41 آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟ نقد
42 تنها خدا میداند یا بعضی از انسانها هم میدانند؟ نقد
43 آیا فرعون غرق شد یا توسط اسرائیلیان نجات یافت؟ نقد
44 فرعون کی فرمان قتل پسرهای خردسال را داد؟ نقد
45 کی و چگونه ایمانها مشخص میشود؟ نقد
46 شراب، خوب یا بد؟ نقد
47 اخبار خوب مجازات دردناک؟ نقد
48 آیا مسلمانان به دوزخ میروند؟ نقد
49 آیا مسیح در بهشت خواهد سوخت؟ نقد
50 اجنه و انسانها برای پرستش بوجود آمدند یا برای دوزخ؟ نقد
51 پدر مسیح کیست؟ نقد
52 بوجود آوردن و بی نیاز بودن؟ نقد
53  آیا الله میتوانست یک فرزند داشته باشد؟ نقد
54 آیا مسیح مرده بود؟ نقد
55 یک خالق یا چند خالق؟ نقد
56 از همه نژادها یا از نژاد ابراهیم؟ نقد
57 ازدواج با زنان فرزندخوانده؟ نقد
58 آیا پیامبری برانگیخته نشده اند مگر از نژاد هر قوم؟ نقد
59 پیامبران از میان اجنه و فرشتگان نقد
60 چند شرق و چند غرب؟ نقد
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۳
Seyed Mohammad Alavian