رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

الله و تخت او کجاست؟

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۲۷ ب.ظ

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

شبهه: الله از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سوره 50 آیه 16) و در عین حال او بر روی تختش نشسته است (سوره 57 آیه 4) تختی که روی آب بنا شده است (سوره 11 آیه 7) و در عین حال بقدری دور است که رسیدن به او بین 1000 و 50000 سال طول میکشد (سوره 32 آیه 5، سوره 70 آیه 4)

 

پاسخ:

 

 

پاسخ خلاصه:

 

  اساس این شبهه، بر سوءتفسیر تناقضجو، از سخنان کنایی قرآن است، خدا از رگ گردن به انسان نزدیکتر است (سوره 50 آیه 16)، زیرا او همه جا حاضر است چنانکه می فرماید به هر سو رو کنید، خدا آنجاست(بقره:115).

 

 و در مورد استوی علی العرش که به سوء تعبیر تناقضجو، خدا بر روی تختش نشسته است(!!) عبارت استوی علی العرش در سوره 57 آیه 4، به معنای حاکمیت و مالکیت خدا بر جهان است، چنانکه وقتی گفته می شود پادشاهی بر تخت سلطنت نشست، منظور نشستن او بر یک تخت خاص نیست، بلکه منظور این است که پادشاه سلطنت را به دست گرفته است!

 

  امّا اینکه گفته شده است «کَانَ عَرْشُهُ عَلىَ الْمَاء»(سوره 11 آیه 7) یعنی عرش او بر آب قرار داشت، که تناقضجو اینگونه ترجمه کرده است: تختی که روی آب بنا شده است(!)؛ این آیه در حال توضیح خلقت جهان است، و منظور این است که در حال خلقت آسمان و زمین، عرش و قدر حاکمیتش مستقر بر آب بوده است و ظهور سلطنتش و شروع تدبیرش در آب بوده است.

 

  و در آخر اینکه تناقضجو مدّعی است که رسیدن به او بین 1000 و 50000 سال طول میکشد، سوءتفسیر او است از آیات قرآن. چنانکه قرآن می فرماید، خدا همه جا حاضر است، چنانکه به هر سو رو کنید، خدا آنجاست(بقره:115)، و دو آیه مورد نظر هم ابداً نمی گویند که برای رسیدن به خدا 1000 یا 50000 هزار سال زمان نیاز است. سوره 32 آیه 5، اشاره می کند که تدبیر امور در دورانی که مقدارش هزار سال از سالهای ماست به او باز می گردد(دقّت کنید که یوم معانی مختلفی دارد و به نظر می رسد که بهتر باشد در این آیه به جای روز، به دوران ترجمه شود)، مسلّم است که تدبیر امور، پا ندارد که به طرف خدا راه برود، بلکه منظور یک صعود معنوی است، و لذا صحبتی از یک فاصله مکانی نیست. همچنین، سوره 70 آیه 4، می فرماید که ملائکه و روح در دورانی که مقدارش پنجاه هزار سال است به نزد او عروج می کنند، که همان طور که بیان شد منظور از عروج فرشتگان عروج جسمانى نیست بلکه عروج روحانى است یعنى آنها به مقام قرب خدا مى شتابند و در آن روز قیامت آماده گرفتن فرمان از خدا و اجراى آن مى باشند و نیز آن روزى که آنها به مقام قرب الهى مى رسند آن روز به اندازه پنجاه هزار سال بر حسب سالهاى دنیا مى باشد. همچنین نظر به اینکه آیات پیشین در مورد عذاب کافران هستند، ممکن است منظور این باشد که برای کافران به خاطر دشواری مانند پنجاه هزار سال می گذرد و همچنین می توان گفت که عدد پنجاه هزار سال، عدد کثرت است.

 

 

پاسخ تفصیلی:

 

 

  قبل از بررسى آیات فوق لازم است با نظریه توحیدى قرآن آشنا شویم:

 

1.قرآن مجید خدا را منزه از صفات مخلوقات مخصوصاً از صفات موجودات مادى از قبیل زمان و مکان و سیر و حرکت مى داند، او صفات جسمانى ندارد نه مکانى او را در بر گرفته و نه زمانى بر او مى گذرد و در عین حال احاطه به تمام مکانها و زمانها دارد. به هر سو رو کنید، خدا آنجاست: فانّما تولّو فتّم وجه الله(بقره:115) وجود او چنان گسترده و وسیع است که همه جا حاضر و ناظر مى باشد. و در عین حال محل و مکان براى او نیست و کلمه (وجه) در قرآن عین ذات مقدس خداوند است و چون (وجه) (یعنى صورت) اشراف اعضاى انسان است و مهمترین حواس در آن قرار دارد واژه ى (وجه) کنایه از ذات به کار مى رود.

 

2. الوهیت خداوند مخصوص جاى معین و مکان خاصى نیست و دامنه ربوبیتش در همه جا گسترده است و به دلیل حضورش در همه جا آگاه و باخبر است. او معبودى است در آسمان و در زمین و او حکیم و علیم است و خلاصه او احاطه به همه ى مکانها و زمانها دارد ولى در عین حال مکان ندارد: وَ هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ إِلهٌ وَ فِی الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْعَلِیمُ (زخرف:84)

 

3. نسبت خداوند به همه زمانها و مکانها و به همه موجودات و احوال مختلف یکسان است و لذا قرآن مى گوید: او با شماست هر جا که باشید: وَ هُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ(حدید:4) و در حقیقت او مافوق زمان و مکان و به همین دلیل همه جا حاضر و به همه چیز احاطه دارد و نمى شود اشیاء عالم را نسبت به او به نزدیکى و دورى وصف کرد که یک چیز به او نزدیک و دیگرى از او دور و لکن او به خاطر احاطه وجودى اش به همه اشیاء نزدیک بلکه احاطه دارد.

 

4. اصولا چیز واحد و محدود نمى تواند با تمام وجودش همه جا باشد و با هر کسى باشد و در مکانهاى متعدد باشد مگر واحد نباشد و داراى اعضاى گوناگون باشد و هر عضوش در جایى باشد و این که مى خوانیم: ما انسان را آفریدیم و وسوسه هاى نفس او را مى دانیم و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم، مى دانیم ورید و رگ اصلى قلب که با مرکز وجود انسان که قلب او همراه است و لذا خداوند به هر انسان از رگ قلبش نزدیک تر است پس او همه جا حضور دارد و او مافوق مکان است و او به همه انسانها و موجودات نزدیک و احاطه دارد ولى موجودات نسبت به او دور و نزدیک ندارند.

 

  نتیجه و پیامد بحث: خداوند احاطه به همه ى مکانها و زمانها دارد او مافوق مکان است و به همین دلیل هیچ مکان و هیچ فردى و هیچ چیزى نسبت به او دورتر از مکان دیگر و فرد دیگر و چیز دیگر نیست. در تأیید این گفتار بلند از امام صادق(علیه السلام) نقل است که می فرمایند: «ان الله تعالى لایوصف بزمان و لا مکان و لا حرکة و لا انتقال و لا سکون بل هو خالق الزمان و المکان و الحرکة و السکون و الانتقال تعالى عما بقول الظالمون علواً کبیراً.» یعنی: خداوند متعال توصیف به زمان و مکان و حرکت و انتقال و سکون نمى شود بلکه او خالق زمان و مکان و حرکت و سکون و انتقال است. خداوند برتر از آن است که ظالمان مى گویند.

 

  بنا بر این اصل که خدا احاطه به همه اشیاء دارد و به همه اشیاء نزدیک است و معیت دارد و چیزى نسبت به او نزدیک یا دور ندارد. چنانچه آیات دیگرى وجود داشته باشند که در ظاهر با آن اصل منافات داشته باشند این آیات را متشابهه مى گویند که باید توجیه و تحلیل بشوند و لذا باید آن آیات را جدا جدا بررسى نمائیم.

 

الف: آیه و کان عرشهُ على الماء: عرش او بر آب قرار گرفته الرحمن على العرش استوى. خداوند بر عرش قرار گرفته است. بعضى گمان کردند که عرش یعنى تخت بر فراز آسمان ها و خداوند روى آن نشسته و به ملائکه فرمان مى دهد در حالیکه این یک تعبیر کنایى است که در بسیارى از سخنان روزمره به کار مى رود. کنایه از سلطه و قدرت است. توضیح اینکه: پادشاهان در گذشته داراى دو نوع تخت بودند تختهای بلند که عرب آن را عرش مى نامید و در روزهاى رسمى شاه روى آن تخت مى نشست و تخت کوتاهى که در مواقع عادى و همه روزه به محل کار خود مى آمد و به آن مى نشست و تدبیر امور کشور را مى نمود و در زبان عرب (کرسى) گفته مى شد کم کم کلمه ى عرش و کرسى به عنوان دو سمبل و دو کنایه براى قدرت در آمد این معنى در تعبیرات زیر به خوبى دیده مى شود فلان شخص را از تختش فرو کشیدن و یا ثلّ عرشه(=تختش فرو ریخت یعنى حکومتش و قدرتش فرو ریخت) و لذا در تعبیر (عرش و کرسى) گفته مى شود عرش خداوند به معناى عالم بالا و کرسى به معناى عالم پائین است و یا عرش اشاره به دو جهان ماوراء طبیعت و مجرد است و کرسى اشاره به دو عالم ماده است شاهد این سخن آیه ى: وَسِعَ کرْسِیهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ(بقره:255).

 

  وقتى کرسى خداوند تمام آسمان و زمین را فرا گرفته است(بقره:255)، مفهومش آن است که عرش او یعنی ماوراء آسمان و زمین یعنى ماوراء جهان طبیعت. بنابراین وقتى گفته شود خداوند بر عرش قرار گرفت منظور حاکمیت و مالکیت و سلطه او بر پهنه عالم بالا و به طریق او بر سراسر عالم پائین است.

 

  و لذا جمله ى و کان عرشه على الماء جمله حالیه است که مى فرماید: در حال خلقت آسمان و زمین عرش و قدر حاکمیتش مستقر بر آب بوده است و ظهور سلطنتش و شروع تدبیرش در آب بوده است. و نیز آیات دیگرى هم که دست آویز مخالفین شده از جمله آیه 22 سوره فجر که در مورد حوادث روز قیامت مى خوانیم: «وَ جاءَ رَبُّک وَ الْمَلَک صَفًّا صَفًّا» یعنی: و پروردگار تو و فرشتگان صف در صف فرا مى رسند؛ مسلماً همانگونه که غالب مفسران بیان کرده اند منظور فرا رسیدن «فرمان خدا» براى رسیدگى به حساب مردم است با فرارسیدن آیات عظمت و نشانه او چون این آیات و نشانه ها به قدرى باعظمت و فراگیر است که فرارسیدن آن گویى فرارسیدن ذات مقدس پروردگار متعال مى باشد و اسماً حرکت و تغییر مکان براى وجودى که تمام هستى را احاطه کرده و همه جا هست معنا ندارد.

 

  شاید تفسیر فوق آیه 33 سوره نحل مى خوانیم: دارند که فرشتگان (مرگ با عذاب) به سراغشان بیاید یا فرمان پروردگارت فرا رسد. پس معلوم مى شود در آیه فوق آمدن (وجه) همان آمدن فرمان رب مى باشد.

 

  و همین طور آیه 10 سوره فاطر إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکلَِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّلِحُ یَرْفَعُهُ‏(=سخنان پاک به سوى او بالا مى رود) مسلماً همه اشاره به صعود معنوى و عروج روحانى و قرب باطنى است. و دلیل قرینه این معنى در خود آیه وجود دارد زیرا عمل چیزى نیست که به آسمان بالا رود و هم چنین (تقوى) عروج جسمانى ندارد.

 

  و نیز آیه 4 سوره معارج که مى خوانیم فرشتگان و روح (فرشته ى مخصوص و باعظمت) به سوى او عروج مى کنند در آن روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است. (مخرج الملائکه... سنة) همان طور که بیان شد منظور از عروج فرشتگان عروج جسمانى نیست بلکه عروج روحانى است یعنى آنها به مقام قرب خدا مى شتابند و در آن روز قیامت آماده گرفتن فرمان از خدا و اجراى آن مى باشند و نیز آن روزى که آنها به مقام قرب الهى مى رسند آن روز به اندازه پنجاه هزار سال بر حسب سالهاى دنیا مى باشد.

 

  و هم چنین آیه 5 سوره ى 32(یُدْبَرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ یعْرُجُ إِلَیهِ فِی یوْم کانَ مِقْدارُهُ...) مى خوانیم امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند پس در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مى شمارید به سوى او بر مى گردد و دنیا پایان مى یابد  بهترین معنى که براى آیه بیان شده این است: خداوند تمام عالم هستى را از آسمان گرفته تا زمین زیر پوشش تدبیر خود قرار داده است و جز او مدیرى در این جهان ندارد(سپس) مى افزاید تدبیر امور در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مى شمارید به سوى او باز مى گردد و به تعبیر دیگر خداوند جهان را آفریده و آسمان و زمین را با تدبیر خاص نظم بخشیده و به موجودات حیات داده ولى در پایان جهان این تدبیر را بر مى چیند خورشید و ستارگان بى فروغ مى شوند و... که به این معنى هیچ مفهوم از قرب مکانى و تغییر مکانى خدا مطرح نیست و اگر معنى دیگر که مسئله عروج و طى کردن فرشتگان فاصله بین آسمان و زمین را در مدت پانصد سال و در همین مدت نیز باز مى گردند و به تدبیر این جهان به فرمان خدا مشغولند. باز ربطى به سیر آنها به سوى خدا ندارد و بر فرضیم که چنین استفاده شود بدن شک با توجه به آیات محکم قرآن که خدا مکان ندارد و احاطه بر همه موجودات دارد. این آیه متشابه را مى کنم منظور رسیدن به مقام قرب الهى مى باشد. بنابراین هیچ کدام از این آیات اشاره اى به قرب و ظاهرى و مکانى و زمانى خدا ندارد. و هیچ گونه تعارضى و تناقض بین آیات وجود ندارد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۴
Seyed Mohammad Alavian

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی