تناقضی در (سوره 2 آیه 97) و (سوره 16 آیات 103-101)
بسم الله
منبع : پادزندیق
این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)
شبهه: چه کسی قرآن را بر محمد وحی میکند؟ جبرئیل یا روح القدس (سوره 16 آیه 102) یا (سوره 2 آیه 97)؟
پاسخ:
اوّلاً چرا باید فکر کنیم جبرئیل کسی غیر از روح القدس است؟ تا زمانی که احتمال این وجود دارد که روح القدس همان جبرئیل باشد، تناقضی برقرار نیست.
ثانیاً حتی به فرض اینکه جبرئیل کسی غیر از روح القدس باشد، تناقض بر قرار نمی شود، زیرا تناقض در صورتی برقرار بود که می توانستیم آیه ای از قرآن را نیز پیدا کنیم که نشان بدهد که فقط یک رابط وحی وجود دارد که وحی را از خدا بر حضرت محمّد(ص) نازل می کند. چه ایرادی دارد اگر گفته شود که جبرئیل و روح القدس(به فرض اینکه غیر از هم هستند) در طول هم یا در عرض هم، وحی را از خدا به حضرت محمّد(ص) می رسانند؟ یعنی چه ایرادی داشت که وحی را یکی از خدا بگیرد و به دیگری بدهد و آن دیگری وحی را به حضرت محمّد(ص) برساند(نازل نمودن طولی) یا اینکه آندو باهم، یا گاهی اینیکی و گاهی دیگری، وحی را بر حضرت محمّد(ص) نازل نمایند(نازل نمودن عرضی)؟
شبهه: وحی های جدید وحی های قدیم را تصدیق میکنند (سوره 2 آیه 97) یا جایگزین آنها هستند (سوره 16 آیه 101)؟
پاسخ:
شبهه ساز، به طور کلی از درک این دو آیه عاجز مانده است. آیه اول(سوره2آیه97) میفرماید که قرآن کتب آسمانی پیشین را تصدیق میکند[البته این تصدیق به معنای تصدیق منشأ الهی نخستین آنهاست و نه تصدیق محتوای آنها، زیرا محتوای بخشی از این کتب را نیز قرآن رد نموده است و این می تواند نشانگر تحریف در آنها باشد] و آیه دوم(سوره16آیه101) میفرماید برخی آیات قرآن جایگزین آیات دیگر میشوند؛ این دو مسئله اصلا ربطی به هم ندارند که بخواهند با هم تناقضی داشته باشند، اولی در مورد رابطه قرآن با کتب پیشین و دومی در مورد ناسخ و منسوخهای درون قرآن است.
از این گذشته، حتی اگر هر دو آیه در مورد آیات ناسخ و منسوخ سخن می گفتند نیز، تناقضی در کار نبود، زیرا جایگزین شدن به معنای تصدیق نکردن نیست، اتّفاقاً وقتی ناسخی جایگزین منسوخ می شود، به معنای این است که آن آیه به راستی از سوی خدا بوده است و این یعنی تصدیق، زیرا اگر از سوی خدا نبود که افترایی بر خدا بود و نه آیه ای که آیه ای دیگر جایگزین آن شده است.
توضیح: گاهی خداوند در برخی آیات حکمی را برای مدّتی موقت به ما می دهد و هدف از آن ممکن است آزمایش ما، یا امری دیگر که ما از درک حکمت آن عاجزیم باشد، و بعد از سپری شدن آن مدّت در آیه ای دیگر، حکمی را جایگزین حکم پیشین نماید؛ درست مثل پزشکی که دارویی را به طور موقّت برای ما تجویز می کند و ممکن است که ما گمان کنیم که او می خواهد با همان دارو ما را درمان کند، ولی پس از سپری شدن آن مدّت موقت و محیّا شدن شرایط، پزشک داروی اصلی را تجویز می نماید. در این حالت حکم اوّل را منسوخ و حکم دوم را ناسخ گوییم.
شبهه: قرآن عربی خالص است (سوره 16 آیه 103) اما تعداد بسیار زیادی کلمات غیر عربی در آن یافت میشود.
پاسخ:
اوّلاً آیه 103 سوره 16 می فرماید که قرآن آشکارا به زبان عربی است(هَذَا لِسَانٌ عَرَبىٌِّ مُّبِین) و نه عربی خالص! تناقضجو چگونه کلمه مبین را به معنای خالص گرفته است؟!
ثانیاً وجود کلمات دخیل در زبان عربی، در متن قرآن، بر اینکه قرآن به زبان عربی است خدشه ای وارد نمی کند، زیرا کلمات دخیل در هر زبانی وجود دارند، و جزئی از آن زبان محسوب می شوند، و قرآن نیز که اثری فصیح است، هیچ ایرادی ندارد که از کلمات دخیل در زبان عربی که جزئی از کلمات آن زبان محسوب می شوند، استفاده فرماید. آیا شما در اینکه متن این شبهه و پاسخ ما آشکارا به زبان فارسی نوشته شده اند، شکّی دارید؟! ولی خب در این پاسخ و متن شبهه، از کلمات عربی بسیاری استفاده شده است: "تعداد"، "کلمات"، "اوّلاً"، "ثانیاً"، "دخیل" و...
پس به صورت خلاصه، آیه فرموده است که قرآن آشکارا به زبان عربی است، و نه اینکه عربی خالص است، و وجود کلمات دخیل که از زبانهای غیرعربی به زبان عربی وارد گشته و در زمان نزول قرآن، جزئی از زبان عربی محسوب می شدند، بر عربی بودن متن قرآن، هیچ خدشه ای وارد نمی کند.