رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

علی سینا و منتظری،صفیه زن یهودی پیامبر

پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ

بسم الله

نام مقاله : علی سینا و منتظری،صفیه زن یهودی پیامبر

منبع : پاد زندیق

نگارنده : محسن.م

 

  در دو بخش قبلی به شبهات طرح شده از سوی جناب علی سینا در مناظرۀ دروغینی که ادّعا می کند با آیت الله منتظری داشته است، در دو بخش یعنی،عایشه و جنگهای پیامبر، پاسخ دادیم. اکنون به بخش سوم این شبهات می پردازیم. پیشاپیش به خاطر انعکاس فحّاشیهای بی ادبانه و عقده گشایانه ای که جناب سینا به ساحت مقدّس حضرت خاتم المرسلین(ص) روا داشته اند، عذر می خواهیم، ولی لازم بود که هم از تهمت سانسور متن جناب سینا برهیم و هم مسلمانان شخصیت و منِش اسلامستیزان را بهتر بشناسند:

 

دکتر علی سینا:

سومین پرسش

پیامبر به خیبر حمله کرد، صفیه را برده خود کرد، و در همان روزی که شوهرش را، پدرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت، به او تجاوز کرد، آیا این روش برخوردی است که یک پیامبر باید داشته باشد؟

  

پاسخ منسوب به آیت الله منتظری:

در رابطه با ازدواج پیامبر (ص) با صفیه لازم است به نکته هایی توجه شود:

1- صفیه دختر حیی بن اخطب رئیس قبیله بنی نضیر بود که پدر او در جنگ خیبر و شوهر او کنانه قبل از پیمان صلح کشته شده بودند، و وضع اسیران در آن روزگار از نظر زندگی بسیار بد و طاقت فرسا بود. از این رو به سفارش پیامبر بسیاری از زنهای کفار که اسیر میشدند جهت تامین معیشت یا آزاد میشدند و به ازدواج مردان مسلمان - که معمولا دارای همسر بودند - در می آمدند، و یا بصورت کنیز تحت کفالت مسلمانان قرار میگرفتند. تعدد همسر در آن روزگار امری رایج و بهترین وسیله ممکن برای تامین زندگی زنان بی شوهر - چه رسد به زنان اسیر - میبود.

 

دکتر علی سینا:

آیت الله منتظری گرامی،

این کاملا درست است که صفیه پدر و همسر خویش و همچنین بسیاری از نزدیکانش را از دست داده بود، اما شما فراموش کردید که بگوید او عزیزان خود را به دلیل اینکه پیامبر آنها را کشته بود از دست داد، کشتن مردان و دزدیدن ثروتها و زنانشان از رسوم غارنشین ها بود. از یک پیامبر خدا انتظار میرود که رسوم وحشیانه غارنشین ها را تکرار نکند و با این تکرار آنها را جاودانه نکند، بلکه معیار ها و روش های اخلاقی جدیدی را بنیان بگذارد.

شما طوری با قضیه روبرو میشوید که گویا پیامبر با ازدواج کردن با این زنها در حق آنها لطفی میکرد و باعث میشد که از بدبختیهایشان رهایی یابند، اما شما ذکر این نکته را که او خود باعث بدبختیها و وضعیت اسفبار آنها شده بود فراموش میکنید، این زنها قبل از اینکه محمد به شهرهایشان حمله کند، عزیزانشان را بکشد و آنها را به بردگی بکشاند، اسیر و بدبدخت نبودند.

کاری که پیامبر کرد دقیقا همان کاری است که سارقها و راهزن ها در ایام قدیم میکردند. یک شخص باید کاملا نظام ارزشهای اخلاقی خود را نابود کرده باشد تا بتواند اندکی نیکی در این عمل مطلقا وحشیانه و شرم آور پیامبر ببیند. کشتن مردها و تصرف زنهایشان اعمال دد منشانه ای بودند، هیچ نکته مثبتی در این اعمال شنیع دیده نمیشود.

پاسخ ما:

  ابتدا فکر کنم باید بار دیگر از پاسخ آبکی و نامربوطی که جناب سینا از طرف آیت الله منتظری داده اند، تشکّر کنم! پاسخ صحیحی که یک مسلمان، به این فرمایشات جناب سینا می دهد، اینستکه: «این فرمایشات حاصل اوهام و خیالات شماست، بیشتر سخنانتان دروغ است.»

  در منابع متعددی از جمله: تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 56 (واقعه خیبر)؛ الطبقات الکبرى، ج 8، ص 129؛ سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 231 ـ 232 و اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج 5، ص 490 و همچنین در صحیح مسلم، ج 4، ص 146، در مورد صفیه آمده است که حضرت محمّد(ص) «اعتقها و تزوجها»، یعنی او را آزاد کرد و سپس با وی ازدواج نمود، که عبارات در برخی منابع، با یکدیگر اختلاف مختصری دارند ولی در تمام آنها، آزاد شدن صفیه توسط حضرت و ازدواج با وی آمده است.  در اینجا اوّلین نکته روشن می شود: صفیه پیش از ازدواج آزاد شد، پس رضایت او برای ازدواج شرط بود و اگر حضرت محمّد(ص)، نستجیر بالله، قصد تجاوز به او را داشتند، باید این کار را در زمانی که او کنیز شده بود، انجام می دادند، نه اینکه او را آزاد کنند و بعد با او ازدواج کنند، تا رضایت او هم یک شرط اساسی برای برقراری این ازدواج باشد. پس تجاوز شدن به صفیه، فقط یک توهم است که از سوی کشیشان مسیحی ساخته شده است و اکنون به امثال جناب سینا، به ارث رسیده است.

  همچنین طبق اسناد تاریخی حضرت محمّد(ص) بعد از کشته شدن شوهر صفیه در جنگ خیبر و مسلمان شدن صفیه و تمام شدن ایّام عدّه با او ازدواج فرمود. این موضوع در منابعی چون صحیح مسلم، ج 4، ص 147؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 31؛ إمتاع الاسماع، مقریزی، ج 10 ص 218؛ جوامع السیره، ص 212، مطرح شده است. پس این ادّعای دروغین جناب سینا، که می فرمایند: "در همان روزی که شوهرش را، پدرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت..." نیز یک دروغ دیگر است که با تاریخ در تضاد کامل است، زیرا ازدواج بعد از ایّام عدّه، صورت گرفته است، و در نتیجه، بدون شک، چند ماه بین زمان ازدواج و کشته شدن شوهر صفیه و اطرافیان او، فاصله زمانی وجود دارد.(پدر صفیه در جنگی که عامل اصلیش دسیسه های خود یهودیان و در رأسشان پدر صفیه بود، کشته شد و شوهرش بخاطر قتل یکی از مسلمانان بعد از اتمام جنگ، به قصاص محکوم شده و اعدام شد)

  همچنین طبق گزارش کهنترین سند تاریخی، در مورد غزوات حضرت محمّد(ص)، ایشان در بازگشت از خیبر، و پیش از ازدواج، به صفیه فرمودند: «اگر بخواهی به دین خودت باشی، تو را مجبور به ترک آن نمی کنم، ولی اگر خدا و رسول او را برگزینی، تو را به همسری برگزینم.» صفیه گفت: «حتماً خدا و پیامبر او را برمی گزینم.»(المغازی واقدی، ص539) و از این روایت روشن می شود، که صفیه گذشته از آزادی در ازدواج با آن حضرت، با میل و رغبت خود مسلمان هم شده بود و شاید همین مسئله باعث خشم کشیشان مسیحی و امثال جناب سینا شده باشد.

  البته جناب سینا، چون تنها در حال تکرار اوهام کشیشان مسیحی هستند، یک سوتی نامحسوس نیز در سخنانشان هویداست و آن اینکه خیال می کنند که پدر صفیه نیز در همان روز اسارت او و کشته شدن شوهرش، کشته شد!! این هم از سواد بسیار بالای جناب دکتر(!) است. صرفاً جهت اطلاع عرض می کنیم که پدر صفیه، مدّتها پیش، در غزوۀ بنی قریظه کشته شده بود!

  امّا چیزی که جالب است، این است که جناب سینا، کاسۀ داغتر از آش نیز هستند، و از طرف صفیّه، که با میل قلبی و در کمال آزادی با پیامبر ازدواج کرده است، لب به اعتراض می گشایند! ایشان از کجا می دانند صفیه از کشته شدن شوهر و اطرافیان توطئه گرش، ناراحت بوده است؟

  بد نیست بدانید این اطرافیان مورد نظر جناب سینا، همان توطئه گرانی هستند که ابتدا قصد جان حضرت رسول(ص) را کردند، ولی حضرت محمّد(ص) فقط به اخراج آنها اکتفا فرمود. آنها وقتی به خیبر رسیدند، توطئۀ دیگری را طرحریزی کردند و تمامی طوایف عرب را علیه مسلمانان متّحد کردند، و جنگ احزاب را علیه مسلمین به راه انداختند. (سیره ابن هشام، ص361، مغازی واقدی، ص330؛ طبری، ج3، ص1067؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص1063؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1016؛ دلائل النبوة، ج4، ص179؛ فتح الباری، ج8، ص233؛ مواهب اللدنیة، ج1، ص256) آیا باید انتظار داشته باشیم، حضرت محمّد(ص) اجازه بدهد گروهی توطئه گر، همچنان به تشویق دشمن علیه اسلام مشغول باشند؟ منطقی است که حضرت محمّد(ص) خیبر را تصرّف نماید، ولی باز هم با یهودیان خیبر به نیکی رفتار فرمود و تنها به اخراج آنها، اکتفا فرمود. امّا کسانی که در این جنگ کشته شدند، که جناب سینا، آنها را اطرافیان صفیه می خواند، خود مقصّر بودند که به توطئه گری دست زدند و بعد در جنگی که درگرفت کشته شدند.

  همچنین شوهر صفیه، نیز به جرم قتل عمد کشته شده بود، او محمود بن مسلمه را پس از پایان جنگ کشته بود. به دستور حضرت محمّد(ص) آن مرد را به «محمد بن مسلمه» برادر «محمود بن مسلمه» تحویل دادند، و «محمد بن مسلمه» او را به عنوان قصاص، به قتل رساند.(السیره النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 366؛ ترجمه سیره ابن اسحاق، ج 2، ص 831؛ فروغ ابدیت، ص 260) لازم به ذکر است که دستور قصاص، گذشته از اسلام، قانون یهودیان نیز هست.

  البته برای افرادی که خیلی رمانتیک به قضیه نگاه می کنند، این نکته را یادآوری می کنیم تا در توهمات جناب سینا، شریک نگردند: «صفیه» پیش از احضار شوهرش، به اسارت درآمده بود و جزء سهم رسول الله قرار گرفت. حضرت محمّد(ص) مشاهده کرد که در اثر ضربت ، در چهرۀ او، کبودی دیده می‌شود، از علت آن جویا شد، پاسخ داد این ضربت از شوهرم کنانه است.(کامل ابن اثیر، ج 2، ص 221)

 

  در ادامه، در پاسخ به پاسخی که البته خودشان از طرف آیت الله منتظری داده اند، سخنان ایشان بیشتر به عقده گشائی شباهت دارد تا بحث علمی.  ایشان پیش از اینکه یک مناظرۀ جعلی بسازند، نیاموخته اند که در کلاس یک مناظره سخن بگویند، و نه در سطح چاله میدان. ما به فحشهای ایشان پاسخی نمی دهیم، زیرا جواب این سخنان، فقط خاموشی است.

  امّا، اظهر من الشّمس است، که حضرت محمّد(ص) در وضعیت ایجاد شده، هیچ جرمی را مرتکب نشده بود. این خود یهودیان خیبر بودند که توطئه کرده بودند و اگر حضرت محمّد(ص) اقدام نمی کرد، باید منتظر یک جنگ احزابِ دیگر می نشست. کشته شدن مردان آنها، در جنگی رخ داد که خودشان باعث برافروخته شدن آتشش شدند و به هر حال هر جنگی کشتگانی را بر جای می گذارد. اسارت زنانشان، نیز عملی بود خود اگر بر مسلمانان فائق می آمدند با مسلمانان می کردند، و لذا در آن عصر که این کار اخلاقی دانسته می شد و در جاهای دیگر مثل روم شرقی(بیزانس) هم بدان عمل می شد، لذا نمی توان این کار محکوم کرد. جناب سینا، می خواهند قوانین امروز جهان را به آن روز تحمیل کنند؟ آیا همین ایشان نبودند که در بخش اوّل مناظره، در دفاع از قوانین عصر جاهلیت عرب، گریبان چاک می دادند؟ در آن عصر، دشمن نیز اگر در جنگی پیروز می شد، زنان مسلمان را اسیر و کنیز می کرد، و اگر مسلمانان عمل متقابل نمی کردند، نمی توانستند برای آزادی اسرایشان، اقدامی جدّی بکنند، زیرا اسرای دشمن در آسایش بودند و اسرای مسلمان در بردگی و آزار، زنان آنان مصون بودند و زنان مسلمان اسیر و کنیز. ضمن اینکه بشر آنروز حاضر نبود بپذیرد که اسرای دشمن را در کمپهای نگهداری اسرا، حفظ کند. امروزه هم چنین می شود به خاطر قوانین و تعهدات متقابل است.

  البته لازم به ذکر است، که یهودیان خیبر، دچار کشتار مردان و اسارت زنان نشدند، و پس از تسلیم شدن، از زمین خیبر اخراج گشتند. در مورد صفیه هم می بینیم که چنانکه گذشت، حضرت رسول(ص) او را آزاد فرمود و او خودش به میل و رغبت شخصی، مسلمان شده، با حضرت رسول ازدواج کرد.

  البته باید یادآوری کنیم آن زنان را مردان قبیله شان، با توطئه گریهای پیاپی، بدبخت کرده بودند و اگر خواهان چنین وضعیتی نبودند، می توانستند از آنها جدا شوند، چنانکه در بین اعراب نیز بسیاری زنان به خاطر کفر شوهرانشان از آنها جدا شدند و به مدینه آمده، به حضرت محمّد(ص) پیوستند.

  و امّا غارتی از اموال صورت نگرفت. اینها اوهام امثال جناب سینا است. حضرت محمّد(ص) پیش از شروع جنگ با خیبریان فرمودند اگر با من می آیید فقط باید نیت شما جهاد باشد و اگر مقصودتان غنیمت است، نباید بیایید.(مغازی، ص482) و البته زندگی فقیرانه ای که ایشان داشتند به خوبی نشانگر این است که ایشان به دنبال اموال خیبریان نبودند.

  پاسخ فحّاشیهای ایشان را نیز، با خاموشی می دهیم.

 

 

 

ادامه فرمایشات جناب سینا:

اگر پیامبر میخواست این زنان بیچاره را از سختی نجات دهد، چرا با زنان مسن تر ازدواج نکرد؟ چرا زیباترین زن را انتخاب کرد؟ صفیه بخاطر زیبایی اش انتخاب شد، این هم حدیثی در مورد این مسئله،

    جلد نخست کتاب 8 ام شماره 367

    عبدالعزیز نقل میکند:

    انس گفت، "وقتی رسول خدا به خیبر حمله کرد، ما نماز فجر را در صبح زود وقتی هنوز هوا تاریک بود خواندیم"، پیامبر جلو من (سوار بر مرکب) حرکت میکرد و ابو طلحه نیز حرکت میکرد و من پشت ابو طلحه حرکت میکردم، پیامبر به سرعت از راه خیبر عبور کرد و زانوی من ران پیامبر را لمس میکردند، او رانهای خود را برهنه کرد و من سفیدی رانهای او را دیدم. وقتی او به شهر وارد شد گفت "الله اکبر"، خیبر نابود شده است. هرگاه ما به سرزمینی نزدیک میشویم، صبح آنان شر میشود، او این جمله را سه بار تکرار کرد، مردم از سر کارهایشان بیرون آمدند و بعضی از آنها گفتند "محمد (آمده است)"، (برخی از همراهان ما که از ارتش او بودند گفتند) ما خیبر را فتح کردیم، اسیران را گرفتیم و غنایم نیز جمع آوری شدند. دحیه آمد و گفت، "ای پیامبر یک دختر برده از میان بردگان به من بده" پیامبر گفت "برو و هرکدام از دختر های برده شده را که میخواهی بگیر"، او صفیه بنت حیی را انتخاب کرد. مردی پیش پیامبر آمد و گفت "ای رسول الله، تو صفیه بنت حیی را به دحیه دادی و او بانوی بزرگ قبایل بنی قریظه و بنی نضیر است، و او برازنده هیچکس غیر از تو نیست. پس پیامبر گفت "آن دو نفر را (صفیه و دحیه را) بیاورید"، پس دحیه با صفیه آمدند، پیامبر به دحیه گفت، "یک دختر برده دیگر غیر از این را از میان اسرا انتخاب کن"، انس ادامه میدهد، "پیامبر او را آزاد کرد و با او ازدواج کرد".

    ثابت از انس پرسید "ای ابو حمزه! پیامبر چه به او پرداخت (بعنوان مهریه)؟"، او گفت، "او خود مهریه خود بود، برای اینکه پیامبر اورا آزاد کرد و بعد با او ازدواج کرد." انس ادامه داد" وقتی در راه بودیم، ام سلمه او را لباس (عروسی) پوشانید، و در شب او را بعنوان عروس به نزد پیامبر آوردند."

باتوجه به حدیث بالا، در میابیم که فتح خیبر یک اتفاق کاملا غیر منتظره بود. به مردم شهر هیچ هشداری داده نشده بود و آنها آماده مقابل شدن با این تهاجم نبودند و این هم کاملا از پیامبر قابل انتظار است که به قربانیان خود اجازه دفاع کردن از خودشان را نیز ندهد. او ناجوانمردانه بدون هیچ هشدار و اعلام جنگی به آنها حمله کرده بود، در حقیقت کلمه "غزوه" هیچ مفهومی به جز "حمله ناگهانی" ندارد. خیبر هیچ معاهده ای را که قبلا با پیامبر بسته باشد زیر پا نگذاشته بود، هیچ نشانی از چیزی که بخواهد مسلمانان را تهدید کند وجود نداشت، هرکس را که در مقابلش ایستاد سلاخی کرد و زنهای زیبا را بعنوان برده های جنسی تسخیر کرد، این بود که پیامبر ثروت آنها را میخواست و او تنها به این دلیل به خیبر حمله کرد.

اما پیامبر تنها به اینها هم راضی نشد، او حتی افراد مسن زن و مرد را نیز که نکشته بود و یا بعنوان برده های جنسی تسخیر نکرده بود مجبور کرد که به کشت بپردازند و 50% محصولاتش را به او خراج دهند. هر کسی با ذره ای انصاف، میفهمد که این عدالت نیست، کاری که پیامبر کرد شیطانی و غیر مقدس بود.

پاسخ ما:

  اوّل اینکه جناب سینا، با سؤالات خود، بیسوادی خود را آشکارتر می کند. ایشان می پرسد که چرا پیامبر با زنان مسنتر ازدواج نکرد! اینرا فقط کسی می پرسد که با زنان پیامبر آشنا نباشد و از ازدواج آن حضرت با زنانی مثل حضرت خدیجه(س) و میمونه بی خبر باشد. البته شاید ایشان خودشان را به آن راه می زنند تا راحتتر دروغ بگویند. ولی ازدواج با صفیه، به این خاطر بود که دختری که تا دیروز شأن و مقام والایی داشت، از فردا مثل یک برده زندگی نکند. آیا جناب سینا، از درک مسائل به این سادگی عاجز است؟ خب البته اگر عاجز نبود که دهان به فحّاشی و عقده گشائی نمی گشود.

  امّا اینکه می گوید زیباترین زن، دیگر حاصل اوهام و خیالات خودش و کشیشانی که از روی دستشان می نویسد است که صفیه زیباترین زن بود. به راستی چه کسی این مقایسه ها را کرده است که تشخیص داده است که صفیه زیباترین بوده است؟ آیا او را کنار تک تک زنان آن روز عرب قرار داده اند و زیبایی او را با آنها مقایسه کرده اند؟ هر عاقلی باطل بودن چنین ادّعایی را می فهمد. حدیثی هم که جناب سینا بدان اشاره می کنند، هیچ اشاره ای به اینکه او به خاطر زیباییش انتخاب شد، ندارد. مردی که نزد حضرت محمّد(ص) می آید، چنین عرضه می دارد: «او بانوی بزرگ قبایل بنی قریظه و بنی نضیر است، و او برازنده هیچکس غیر از تو نیست.» کجای این حدیث از زیبایی او سخن رفته است؟ چنانکه گفتیم، اینجا صحبت از بزرگزادگی اوست.  البته پیشتر نیز توضیح دادیم که برده شدن زنان دشمن، امری متقابل در برابر اقدام مشابه دشمن بوده است.

  البته اینکه در این روایت که جناب سینا هیچ سندی برایش ذکر نمی کند آمده است که حضرت محمّد(ص) فرمودند: "هرگاه ما به سرزمینی نزدیک میشویم، صبح آنان شر میشود"، برعکس نیّت جناب سینا، به ضرر خود ایشان تمام می شود، زیرا این سخن با حقایق تاریخی در تناقض است و سندیت کلّ حدیث زیر سؤال می رود. حضرت محمّد(ص) به یثرب پا گذاشتند و یثرب، گذشته از رشدهای عرفانی، به سرعت به مرکز یکی از بزرگترین قدرتهای جهان تبدیل شد، و چون به مکّه بازگشتند مشرکان را امان دادند و هیچ شرّی برای آنها به بار نیاوردند و حتّی نامسلمانان نیز قبول دارند که آنکه باعث انقلاب عظیمی در عرب شد و باعث شد که ظرف کمتر از یک قرن، به ابرقدرتهای جهان بدل شوند، حضرت محمّد(ص) بود. فقط آنها منشأ دعوت ایشان را الهی نمی دانند که می توانیم در این مورد با آنها بحث کنیم. پس روشن آشکار است که این روایت، یا حداقل این جمله که در آن ذکر شده است، اگر از جعلیات خود جناب سینا نباشد(زیرا هیچ منبع و سندی برایش ذکر ننموده است) از جعلیات پیشینیان ایشان بوده است که در زمان حیات آن حضرت و بعد از رحلت ایشان، سخنان دروغی را به ایشان نسبت می دادند. تضاد این سخن با حقایقی که وجود مبارک ان حضرت به بار آورد، به خوبی نشانگر دروغ بودن این نقل قول است.

  البته این حدیث با روایات دیگر نیز تضاد دارد، برای مثال در روایت واقدی، که از کهنترین منابع است، هیچ صحبتی از دحیه نیست و حضرت رسول چنانکه در بالا نقل کردیم، صفیه را بین ماندن به دین خود و انتخاب خدا و رسول و ازدواج با آن حضرت به عنوان پاداش آزادی مخیر گذاشت و صفیه نیز برخلاف میل امثال جناب سینا، خدا و رسول و ازدواج با آن حضرت را بر گزید.(المغازی واقدی، ص539) پس این روایت، اگر سندی داشته باشد که جناب سینا، سندی برایش ذکر نمی کند، گذشته از حقایق تاریخی، با روایات کهن دیگر نیز ناسازگار است.

 

  امّا اینکه جناب سینا، حمله به خیبر را غیرمنتظره و بدون هشدار می داند و از عدم آمادگی آنها برای دفاع در برابر تهاجم می نالد نیز، از همان بهانه گیریهای بی ربطی است که هیچ عاقلی بر آن وقعی نمی نهد. یهودیان خیبر پیشتر جنگ احزاب را علیه مسلمین به راه انداخته بودند. (سیره ابن هشام، ص361، مغازی واقدی، ص330؛ طبری، ج3، ص1067؛ طبقات ابن سعد، ج2، ص1063؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص1016؛ دلائل النبوة، ج4، ص179؛ فتح الباری، ج8، ص233؛ مواهب اللدنیة، ج1، ص256) آیا نباید انتظار می داشتند که به آنها ضربه متقابل زده شود؟ جناب سینا از این ناراحت هستند که چرا برخلاف میل ایشان، اسلام رشد کرد و بالید، ولی بدبختانه خدا راه خود را پیش می برد، حتّی اگر کافران را خودش نیاید.

  معنی غزوه را نیز معلوم نیست ایشان از کجا به این شکل آورده اند، ولی از آنجا که ایشان به دروغگویی و بیان اظهارات بی سند، عادت دارند، از ایشان بعید نیست که چنین ادّعایی بکنند.

  امّا این سخنان عقده گشایانه که "هرکس را که در مقابلش ایستاد سلاخی کرد و زنهای زیبا را بعنوان برده های جنسی تسخیر کرد، این بود که پیامبر ثروت آنها را میخواست و او تنها به این دلیل به خیبر حمله کرد"، نیز حاصل اوهام خود جناب سینا است و چنانکه در بالا گفتیم تمام این سخنان دروغ است، و در بالا به میزان کافی علیه این ادّعاها سند آوردیم. البته اگر سند نمی آوردیم هم، اثبات به عهدۀ مدّعی بود، و این جناب سینا بود که باید این سخنان واهی خویش را ثابت می کرد. افسوس که دروغگویان نمی فهمند.

  بخش دیگر سخنش این است که " افراد مسن زن و مرد را مجبور کرد که به کشت بپردازند و 50% محصولاتش را به او خراج دهند." که برای این سخنش نیز هیچ سندی را معرفی نمی کند. البته اگر هم حضرت محمّد(ص) چنین جریمه ای را برای آنها قرار می داد، با فرهنگ آن عصر، دستور بسیار متمدّنانه و صلحدوستانه ای داده بود. در همان عصر، انوشیروان عادل، پادشاه ایران، بخاطر اینکه مزدکیان علیه او توطئه کرده بودند، و میخواستند او را از شاه شدن محروم کنند، تمام مزدکیان را به درون کاخ کشید و تمامشان را کشت(ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستینسن، ص259)، آیا اینکه حضرت محمّد(ص) با یهودیان خیبر که ابتدا قصد کشتن ایشان را داشتند و سپس قبایل عرب را علیه ایشان بسیج کردند تا ایشان را نابود سازند، چنین بکند، امر سختدلانه ای است؟ به راستی مغز امثال جناب سینا چگونه کار می کند؟

  موضوع واضح و روشن است. یا باید حضرت محمّد(ص) را پیامبر خدا بدانیم و یا اینکه ایشان را فقط یک فرمانروا و حاکم بدانیم. اگر ایشان پیامبر خدا بودند که خدا صاحب جانهای تمام انسانهاست و می تواند به پیامبرش دستور بدهد که جان هر کسی را بگیرد، پس اگر گروهی از خیبریان، آنهم با چنین جرمهایی، به هلاکت رسیدند، نمی توان خدا را مقصّر دانست. البته افراد آگاه می دانند که هر کس که میمیرد، خداست که جان او را می گیرد. خدا صاحب تمام جانهاست و حال که به پیامبرش چنین دستوری نداده است که جان هر مخالفی را بگیرد، از مهربانی خود است. امّا اگر آن حضرت را فقط یک فرمانروا بدانیم، ایشان نسبت به فرمانروایان معاصر خویش، رفتاری بسیار مهربانانه و دوستانه نشان داده اند و اگر می خواستند مثل انوشیروان برخورد کنند، شاید لازم بود که هیچکس از یهود خیبر را زنده نگذارند، ولی می بینیم که ایشان پس از پیروزی، به جان آنها دست دراز نفرمودند.

  البته یادآوری این نکته نیز خالی از لطف نیست که توراتِ خود یهودیان نیز مجازات سختی را برای اینگونه مواقع تبیین کرده است. طبق تورات خودشان، در تثنیه، باب 20، آیات 10 تا 14، حضرت موسی مأمور می شود که به هر شهری که رسید(شهرهای خارج از منطقه مالکیتش که باید هر کس آن منطقه است نابود سازد)، آنها را به صلح دعوت کند و از آنها جزیه بگیرد و اگر جزیه ندادند با آنها بجنگد و چون شهر را گشود، مردان را بکشد و زنان و کودکان را اسیر کند. حال یهودیان خیبر نیز دست دوستی و صلح حضرت محمّد(ص) را رد کرده بودند و توطئه به راه انداخته بودند، جزیه هم که نمی پرداختند و لذا اگر چنین بلایی سرشان می آمد، که البته نیامد، امری بود که تورات خودشان بدان حکم کرده است.

سایر سخنان جناب سینا هم که جنبه فحّاشی دارد و از همان دست سخنانی است که جوابش خاموشی است.

 

 

 

پاسخ منصوب به آیت الله منتظری:

2- پس از اسیر شدن صفیه افرادی آماده ازدواج با او شدند، ولی چون او دختر رئیس قبیله بود و پیامبر (ص) بخاطر مراعات و حفظ موقعیت اجتماعی او اجازه ندادند آنان با او ازدواج نمایند، خود صفیه نیز ظاهراً از ازدواج با افراد عادی کراهت داشت لذا پیامبر (ص) به خاطر مراعات موقعیت صفیه حاضر به ازدواج با او شدند. آن حضرت به صفیه پیشنهاد آزاد شدن و برگشتن به طرف خویشان خود و یا ماندن در مدینه و اختیار اسلام و کسب آزادی و ازدواج با پیامبر را دادند، و او را بین این دو امر مخیر نمودند و به او گفتند اگر به آئین یهود بمانی من اسلام را به تو تحمیل نمیکنم و صفیه امر دوم را انتخاب نمود. اهل اطلاع از تاریخ میدانند که همسری با پیامبر موقعیت بزرگی تلقی میشد و دارای شرافت بود. در قرآن کریم از همسران آن حضرت به مادران مومنین تعبیر شده است (احزاب آیه 6).

دکتر علی سینا:

در مورد صفیه، این آشکار است که پیامبر او را تنها به دلیل اینکه زن زیبایی بود گرفت. محمد اورا از دحیه بعد از اینکه اورا دید گرفت، این قضیه هیچ ربطی به موقعیت پدر او نداشت. اگر پیامبر اندک احترامی برای پدرش قائل بود اورا نمیکشت. حقیقت همچون خورشید تجلی یافته است، اما شما مختار هستید که چشمهایتان را ببندید و انکار کنید.

شما گفتید که پیامبر به صفیه این انتخاب را داد که به مردمش بپیوندد یا اورا پیروی کند. پیامبر پدر اورا؛ شوهرش را و بسیاری از اطرافیانش را کشت. کسانی که زنده مانده بودند مجبور بودند روی زمین کار کنند و 50% در آمدشان را بعنوان جزیه به پیامبر بدهند، اما با اینحال پیامبر بعد از مدتی نظر خود را عوض کرد و دستور داد که یهودیان باید از خیبر اخراج شوند، بنابر این انتخابی که شما از آن صحبت میکنید، چندان انتخاب نیست. انتخاب در واقع بین لذت جنسی بخشیدن به یک مرد پیر متعفن که قاتل عزیزان او بود، و یا پیوستن به پیر مردان و پیر زنانی بود که نه بین آنها جنگجویی وجود داشت، نه جوانی که بتواند برده جنسی پیروان محمد بشود. در مورد انتخاب اول او میتوانست حداقل زنده بماند، اما اگر او به بین یهودیان باز میگشد معلوم نبود حتی بتواند از این حداقل نیز برخوردار شود، او مجبور میشد که در زمین ها کار کند و نصف درآمدش را به پیامبر (سلام بر او باد) بدهد، در این انتخاب، انتخاب چندانی وجود ندارد.

زن پیامبر بودن ممکن است حیثیت و اعتبار داشته باشد، اما من باور دارم اینکه انسان با عزیزانش و کسانی که دوستشان دارد زندگی کند،  بسیار بهتر است تا با یک قاتل زندگی کند، حتی اگر آن قاتل پیامبر الله باشد.

"کشته شدن کنانه، خود ماجرایی دردناک و روشنگر دارد، کنانه به دست خود پیامبر اسلام کشته شد، ماجرای کشته شدن او را تواریخ معتبر اسلامی اینگونه آورده اند،

    سیرت الرسول ابن هشام جلد دوم صفحه 830

    "کنان بن الربیع که شوهر صفیه بود اسیر کردند و اورا پیش پیغمبر علیه السلام آوردند و گنجهای قوم بنی النضیر بدست وی بود که ایشان به ودیعت پیش وی نهاده بودند، و سید، علیه السلام، از وی میپرسید تا نشان آن گنجها بدهد و بگوید که کجا مدفونست، و وی انکار مینمود و هرچند که سید، علیه السلام، با وی می گفت، او پاسخ میداد: من خبر از آن ندارم، و هرچند که سید، علیه السلام، با وی میگفت تا اقرار کند و نشان بدهد، البته اقرار نمیکرد، پس یکی هم از یهود خیبر پیش سید علیه اسلام، آمد و خبر آن گنجها از وی بپرسید، وی گفت: من نمیدانم، لیکن کنانه بن الربیع هروقتی یا هر روزی میدیدم که برفتی و گرد آن خرابه بر آمدی و چیزی از آن جایگاه طلب کردی، اکنون گمان چنان می برم که گنجها هم آنجا مدفون است. پس سید علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود فراخواند و اورا گفت: اگر نشانه این گنجها که تو انکار میکنی پیش تو بیابم، ترا بکشم؟ گفت: بلی. بعد از آن سید، علیه السلام، بفرمود تا آن خرابه که یهودی نشان داده بود بکندند و بجستند و گنجها بعضی در آن خرابه بیافتند. پس سید، علیه السلام دیگر بار کنانه بن الربیع پیش خود خواند و اورا گفت اکنون بگوی تا بقیت این گنجها کجا پنهان کرده ای؟ و کنانه هم ابا کرد، و انکار نمود. پس سید، علیه السلام، زبیر بن العوام را بفرمود تا اورا عذاب میکند تا آنوقت که اقرار بکند. و زبیر اورا عقوبت میکرد و هیچ اقراری نمیکرد. پس سید علیه السلام، اورا به محمد (بن) مسلمه داد تا وی را بعوض برادر خود محمود بن مسلمه بازکشد. پس محمد برخاست و وی را در حال گردن بزد.

    آری محمد شوهر صفیه را شکنجه میکرد تا از او حرف بکشد، و سر انجام شخصاً برخاست و گردن اورا زد و کنانه آنقدر امانتدار بود که تا آخرین قطره خود در امانتداری و اطمینانی که سایرین به او کرده بودند خیانت نکرد.

پاسخ ما:

الف)جناب سینا در مورد زیبایی و جوانی صفیه و گرفته شدن او از دحیه، همان اباطیل پیشین را تکرار می کند که پیش از این پاسخ آنرا دادیم. جناب سینا، همچنان با همان عقده های دائمی خویش، با دهانی پر از فحش، به دفاع از صفیه می پردازند در حالی که صفیه خود راضی به این ازدواج بوده است. به راستی سربازان شیطان، بویی از انسانیت نبرده اند.

ب)هلاکت پدر صفیه، نیز ربطی به بزرگی و کوچکی او نداشت. پدر صفیه، از توطئه گران اصلی یهود در غائلۀ به راه افتادن جنگ احزاب بود. بزرگزاده بودن صفیه نیز به این معنا نیست که پدر او فرد محترمی بود، بلکه صفیه چون دختر یکی از بزرگان بود، هر چند آن مرد که از بزرگان یهود بود فرد محترمی نبود، از تحقیر او جلوگیری شد. آیا درک این مسئله اینقدر سخت است؟ جناب سینا هنوز نمی دانند هر کس بزرگِ جایی بود، الزاماً آدم محترمی نیست؟ آیا از دیدِ ایشان، هیتلر آدم محترمی بود؟ بعد هم ایشان می فرمایند: "حقیقت همچون خورشید تجلی یافته است، اما شما مختار هستید که چشمهایتان را ببندید و انکار کنید." به راستی نمی دانم به حال ایشان گریه کنم یا به خودفریبیشان بخندم.

ج) برای برخورد حضرت محمّد(ص) مردم خیبر و اطرافیان صفیه سخنان باطل پیشین خود را تکرار می کند که به میزان کافی در مورد آنها توضیح دادیم.

د)امّا اینکه می گوید این انتخاب، انتخاب نبود نیز حاصل اوهام جناب سیناست، زیرا بحث ازدواج با صفیه وقتی مطرح شد که آن حضرت در حال بازگشت از خیبر بودند.(المغازی واقدی، ص539)

ه)امّا اینکه زندگی با عزیزان و دوستان بهتر است یا با کسی که در توهّمات جناب سینا، یک قاتل است، انتخابش با خود صفیه بوده است، و بهتر است جناب سینا، بیش از این در کار او فضولی نکنند. من نمی دانم ایشان به چه حقّی خود را وکیل صفیه می دانند که در حالی که او با میل و رغبت و آزادی ازدواج کرده است، چنین ادّعاهایی را با این لحن بی ادبانه مطرح می کنند. البته در مورد ادعای ایشان در مورد قاتل بودن حضرت محمّد(ص) به میزان کافی توضیح داده شده است.

و)در مورد اعدام کنانة بن ربیع، توضیح دادیم که کنانه، ناجوانمردانه، یکی از افسران مسلمان به نام «محمود بن مَسلَمه» را با افکندن سنگ بزرگی غافلگیرانه به شهادت رساند و در جنگ خیبر، بعد از احضار کنانه از وی، راجع به محل اختفای صندوق جواهرات، بازجویی به عمل آمد که او حاضر به اعتراف نشد، به دستور پیامبر(ص) کنانه را به «محمد بن مسلمه» برادر «محمود بن مسلمه» تحویل دادند، و «محمد بن مسلمه» او را به عنوان قصاص قتل برادرش، به قتل رساند.(السیره النبویه، ابن هشام، ج 3، ص 366) آیا قتل در برابر قتل، دستور تورات خود یهودیان نبود؟ کنانه شخصی را، آنهم بعد از اتمام جنگ، کشته بود و قصاص شد. برخی مغزهای بیمار می گویند که او را به این خاطر کشتند که صفیه را به دست آورند، ولی این از بیسوادی خودشان است، زیرا اسارت برای زن مثل طلاق بود، و لذا وقتی صفیه اسیر شد، دیگر زن کنانه محسوب نمی شد و کنانه قدرتی نداشت تا بخواهد مانع از ازدواج صفیه با حضرت محمّد(ص) شود.

ز)تنها مسئله ای که باقی می ماند، گوشمالی شدن کنانه است، که این مسئله نیز مورد توفّق تاریخ و همخوان با سیرت آن حضرت نیست. نظر به اینکه فقط برخی منابع بدان اشاره دارند و سایر منابع اشاره ای نمی کنند و برای مثال المغازی واقدی که کهنترین و مفصلترین کتاب در مورد غزوات حضرت محمّد(ص) است، هیچ اشاره ای به بحث کنانه ندارد، می توان نتیجه گرفت که این مسئله غیرقطعی است. از سوی دیگر، حضرت محمّد(ص) اگر اهل چنین دستوراتی بودند، باید راجع به دیگران نیز چنین امری می دادند و یا برای مثال شکنجه گران قریش را بعد از فتح مکّه در مقابل شکنجه هایی که بر مسلمانان روا داشته بودند، متقابلاً شکنجه می فرمودند یا سران قومهای شکست خوردۀ دیگر را نیز برای یافتن پولهای پنهانشان شکنجه می کردند و این امور در تاریخ ضبط می شد، ولی چنین نیست. از سوی دیگر، آن حضرت زندگی بسیار فقیرانه ای داشتند و اصحاب ایشان نیز چنین بودند و حتّی آن حضرت، پیش از شروع جنگ با خیبریان فرمودند اگر با من می آیید فقط باید نیت شما جهاد باشد و اگر مقصودتان غنیمت است، نباید بیایید.(مغازی واقدی، ص482) لذا ماجرای گنج کنانه و گوشمالی شدن او، نمی تواند درست باشد و باید ساخته و پرداختۀ ذهن دشمنان اسلام در صدر اسلام باشد که در ظاهر مسلمان می شدند و چنین داستانهایی را در مورد حضرت محمّد(ص) می ساختند و برخی مانند ابن هشام هم به اشتباه آنرا در کتابهای خود ذکر می کردند.

  سایر سخنان جناب سینا هم که فحّاشی است و ما باز هم جواب ایشان را با خاموشی می دهیم.

 

 

 

پاسخ منصوب به آیت الله منتظری

اگر پیامبر اسلام - العیاذبالله - اهل هوسرانی و تشکیل حرمسرا بودند، در سن جوانی با یک زن چهل ساله ازدواج نمیکرد، با اینکه برای او امکان ازدواج با بهترین دختران اشراف قبائل عرب وجود داشت. و از طرف دیگر افراد هوسران و شهوت پرست معمولا اهل تجملات و شکم پرستی و خوشگذرانیهای گوناگون میباشند. در صورتیکه زندگی پیامبر (ص) و همسران او بر حسب نقل تواریخ معتبر در سطح بسیار پائین زمان خود بوده، تا جائیکه همسران او لب به شکایت گشودند و پیامبر را تحت فشار قرار میدادند، و در این رابطه آیه 28 و 29 سوره احزاب در راستای سرزنش آنان نازل شد و آنان را مخیر نمود بین اننتخاب همسری پیامبر و زندگی سخت در کنار او و یا جدا شدن از آن حضرت و رفتن به طرف زندگی مرفه دنیا.

 

دکتر علی سینا:

پیامبر الله مرد هوسرانی بود. اما وقعی که جوان بود فقیر بود و کسی به او توجهی نمیکرد. هیچ دختر جوان شریفی حاضر نمیشد با گدایی همچون محمد، که به دنبال شترهای زن دیگری (خدیجه) میدوید ازدواج کند. پیامبر هیچ شانسی برای ازدواج با زن جوان و زیبایی نداشت. خدیجه با ثروت و قدرتش احسانی برای پیامبر بود که زندگی اورا کاملا متحول کرد. طبیعت واقعی محمد وقتی آشکار شد که خدیجه فوت شد و او با اداره کاروانهای تجارتی قدرتمند شد. اینجا بود که به گردآوری زن و ثروت پرداخت.

محمد وقتی که به مدینه هجرت کرد مرد مالداری نبود، خدیجه بسیاری از اموال خود را در مدت سه سال دشواری که مکیان محمد و خانواده اش را به تاوان توهین کردنهای مداوم به خدایان آنها تحریم کرده بودند از دست داده بود. اولین سال حضور او در مدینه بسیار سخت بود. او مقدار بسیار اندکی پول برای زندگی کردن داشت. تمام تلاشهای او برای حمله به کاروانها نارس مانده بود. او تنها در نخله موفق شده بود که با نارو زدن به کاروانی دستبرد زند و خود را از غنیمتهای آن ثروتمند کند. بسیار تاخت و تازهای دیگر اتفاق افتاد تا اینکه او توانست با اینگونه چپاولگری ها و قتل عام یهودیها و تصاحب اموال آنها ثروت کلانی را بیاندوزد.

    سوره احزاب آیه 27

    وَأَوْرَثَکمْ أَرْضَهُمْ وَدِیارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَکانَ اللَّهُ عَلَى کلِّ شَیءٍ قَدِیرًا.

    خدا زمین و خانه ها و اموالشان و زمینهایی را که بر آنها پای ننهاده ایدبه شما واگذاشت و خدا بر هر کاری تواناست.

اما پیامبر احترام و ارزش بسیار کمی برای زنانش قائل بود و آنچه آنها میخواستند به انها نمیداد. این بود که شکایت میکردند و او تهدید کرده بود که آنها را طلاق خواهد داد، و این هم درست است که یکبار زنان محمد شکایت کردند، چون محمد حاضر نبود به مقدار کافی از ثروتی که از ناباوران دزدیده بود به آنها بدهد. و این در ادامه آیات بالا بود که محمد الله اش را وادار میکند که بگوید

    سوره احزاب آیه 28

    یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِک إِن کنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَینَ أُمَتِّعْکنَّ وَأُسَرِّحْکنَّ سَرَاحًا جَمِیلًا.

    ای پیامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنیا و زینتهای آن ، هستیدبیایید تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم.

    سوره احزاب آیه 29

    وَإِن کنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکنَّ أَجْرًا عَظِیمًا.

    و اگر خواهان خدا و پیامبر او و سرای آخرت هستید ، خدا به نیکوکارانتان پاداشی بزرگ خواهد داد.

پیامبر در اینجور کارها استاد بود و میدانست که چگونه باید زنهایش را کنترل کند و آنها را مجبور کند که در خدمتش باشند.

    سوره احزاب آیه 30

    یا نِسَاء النَّبِی مَن یأْتِ مِنکنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَینَةٍ یضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ وَکانَ ذَلِک عَلَى اللَّهِ یسِیرًا.

    ای زنان پیامبر ، هر کس از شما مرتکب کار زشت در خور عقوبت شود ، خدا عذاب او را دو برابر می کند و این بر خدا آسان است.

    سوره احزاب آیه 31

    وَمَن یقْنُتْ مِنکنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَینِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کرِیمًا.

    و هر کس از شما که به فرمانبرداری خدا و پیامبرش مداومت ورزد و، کاری شایسته کند ، دوبار به او پاداش دهیم و برای او رزقی کریمانه آماده کرده ایم.

پاسخ ما:

  باز هم جناب سینا، به دور از ادب در مورد حضرت محمّد(ص) سخن گفته است که ما باز جواب فحشهایش را با خاموشی می دهیم و تنها به پاسخگویی شبهاتش می پردازیم:

الف)اینکه حضرت محمّد(ص) را هوسران می خواند امری است غیرمنطقی. زیرا انسانهای هوسران، فرمانروایان موفقی نیستند، ولی آن حضرت، رهبری بزرگ بود که توانست تمام بحرانها را ختم به خیر کند و اسلام را در عربستان گسترش دهد و نامسلمانان نیز بر حسن رهبری ایشان، صحّه می گذارند. همچنین، افراد هوسران مایل به ازدواج با کنیزکان و دوشیزگان هستند، ولی اکثر همسران آن حضرت بیوه و مسن بودند. یک فرد شهوتران نمی تواند تا پنجاه سالگی با یک زن مسن زندگی کند، ولی آن حضرت چنین کردند. همچنین اینکه ایشان با برخی کنیزان ملکی، مانند صفیه، ازدواج می کردند در حالی که بر ایشان حلال بودند، نیز نشانگر این است که ایشان فقط در پی شهوت نبودند. البته پاسخی که منصوب به آیت الله منتظری کرده اند هم، اگر درست بیان می شد، پاسخ خوبی بود.

ب)ادّعای ایشان در مورد توجّه حضرت محمّد(ص) به پول خدیجه نیز پیشتر در بحث عایشه پاسخ داده شد:  اولاً یک انسان شهوتران نمی تواند بخاطر پول، بیست و پنج سال شهوت خودش را کنترل کند، آنهم وقتی که در این بیست و پنج سال، دوران اوج شهوت، را نیز پشت سر می گذارد. یک انسان شهوتران، اگر شده با پستترین زنان همنشین شود، به فکر ارضای شهوات خویش است و نه ازدواج با زنی پولدار که از خودش مسنتر است و بیوه نیز می باشد. اسلامستیزان بالأخره تکلیف خودشان را با خودشان مشخص کنند. پیامبر ما را، پولدوست میدانند یا شهوتران؟! ثانیاً زندگی پیامبر نشان می دهد که ایشان به دنبال پول نبودند. زندگی فقیرانه ای که حضرت محمّد(ص) در سراسر حیات خویش، در پیش گرفتند، مؤید این حقیقت است. در همین کتاب سیره ابن هشام که جناب سینا هم علاقه دارند که مدام بدان استناد کنند، می خوانیم عتبه که مهتر قریش بود، در زمان دعوت پیامبر به اسلام در مکّه، به سراغ آن حضرت آمد و پیشنهاد کرد که اگر آن حضرت مال و نعمتی می خواهد بفرماید تا به او آنقدر مال بدهند که در تمام عرب کسی به ثروت او نباشد... و اگر مقصودش پادشاهی است بفرماید تا همه با او بیعت کنند و او را پادشاه خود گردانند... ولی حضرت محمّد(ص) فرمود: «بدان این کار که من به آن آمده ام اینست: خواندنِ قرآن و دعوتِ شما به راه ایمان. پس اگر قبول کردید و به راه ایمان آمدید، ما را به جاه و مال شما کاری نیست و مرا از شما هیچ قصد دیگری نیست. و اگر نه و قبول نکنید و دعوت مرا پاسخ ندهید، اگر شما تمام عالم را به من بدهید، من دست از این کار بر نمی دارم و هر روز که برآید بیشتر گویم و بهتر کوشم.»(سیره ابن هشام، ص۱۳۴-۱۳۳) پس روشن و آشکار است که حضرت محمّد(ص) به دنبال مال و ثروت و قدرت نبودند که اگر بودند، پیشنهاد عتبه را می پذیرفتند. افسوس که چشمان اسلامستیزان از دیدن حقایق آشکار تاریخی، ناتوان است.

ج)جناب سینا که به تحریف تاریخ تمایل عجیبی دارند، سه سال تحریم اقتصادی قریش را "تاوان توهین کردنهای مداوم به خدایان آنها" می خوانند که همانطور که قبلاً در بحث جنگهای حضرت محمّد(ص) نشان داده شد، این سخنان ادّعاهای دروغی هستند، و مشکل قریش نشر اسلام بود. ما به خوبی نشان دادیم که آنها چه شکنجه های بسیاری را بر مسلمانان روا داشتند و ناتوانان ایشان را کشتند. اگر مشکل آنها توهین به خدایانشان بود، چرا برای بازگرداندن مسلمانان از حبشه، سفیرانی با هدایای بسیار به دربار نجاشی فرستادند؟ همچنین نشان دادیم که منظور از آنچه در ترجمه های فارسی به دشنام ترجمه شده است، باید فقط ناتوان و بی اثر دانستن بتها باشد، زیرا در احادیث بسیاری حضرت محمّد(ص) از دشنام و فحّاشی منع فرموده اند و اگر خودشان دشنام می دادند، مردم به خاطر عمل نکردن به آنچه خودشان بدان امر می کنند، از گِردِ ایشان پراکنده می شدند.

د)ادعای حمله به کاروانها برای کسب پول هم، بخش دیگری از دروغگوییهای جناب سینا است. همانطور که در بحث قبلی عرض کردیم، گذشته از بی سند بودن ادّعاهای این آقا، دلیل حمله به این کاروانها دو چیز بود: اوّل اینکه قریشیان اموال باقی مانده از مسلمانان مهاجر را مصادره و با آن مال التجاره ساخته بودند و به تجارت می پرداختند و دوم اینکه شرایط بین یثرب و مکّه، جنگی بود، و در شرایط جنگی، مصادره کردن اموال دشمنی مثل قریش که از هیچ عملی برای نابودی اسلام فروگذار نبود، امری طبیعی بود و حتی با قوانین امروزی هم سازگار است.

ه)استناد جناب سینا به آیه 27 سورۀ احزاب نشانگر اوج دشمنی ایشان با حقیقت است. این آیه به بحث کاروانها نمی پردازد. این آیه چنانکه از آیه قبل مشخص است، به یهودیانی اشاره می کند که به خیال نابودی مسلمانان با آنها وارد جنگ شدند و گروهی کشته و اسیر شدند و سپس به جرم توطئه گری و پیان شکنی، اخراج شدند. البته اخراج کسانی مثل یهودیان بنی نضیر که توطئۀ قتل پیامبر را کرده بودند، عملی منصفانه بود. به راستی کدام پادشاه یا حاکمی در آن عصر به این حدّ از مجازات اکتفا می کرد؟ چنانکه گفتیم انوشیروان، پادشاه ایران، مزدکیان را تنها به خاطر توطئه در جهت ممانعت از پادشاه شدنش، با یک کشتار دسته جمعی، مجازات کرد. پس بیندیشید که اگر قصد جانش را داشتند، چه می کرد.

و)البته جناب سینا، بار دیگر سراغ خیالات خویش رفته می فرمایند "پیامبر احترام و ارزش بسیار کمی برای زنانش قائل بود و آنچه آنها میخواستند به انها نمیداد. این بود که شکایت میکردند و او تهدید کرده بود که آنها را طلاق خواهد داد، و این هم درست است که یکبار زنان محمد شکایت کردند، چون محمد حاضر نبود به مقدار کافی از ثروتی که از ناباوران دزدیده بود به آنها بدهد." که اینها نیز فقط مجموعه ای از ادّعاهای بدون سند هستند. هیچ مدرکی در پس این سخنان نیست که اگر بود جناب سینا، آنها را ذکر می کردند. سخن بدون سند هم ارزشی ندارد. البته ایشان چون بیش از حد مغرض و متعصب هستند، اینکه حضرت محمّد(ص) در برابر خواستهای زنان تسلیم نبودند را به معنای این می داند ارزش و احترام کمی برای آنها قائل بوده اند! به هر حال مغز افراد متعصب همه چیز را در جهت تعصّبات شخصی تحریف می کند. فقط این نکته را یادآوری می کنم که اگر حضرت محمّد(ص) به ادّعای دروغ و ناروای جناب سینا، هوسران بود، تسلیم خواست زنان بود و در برابر فشارهای آنها، مقاومت نمی فرمود.

ز)امّا استناد ایشان به آیه 28 سورۀ احزاب، به راستی من را به خنده انداخت! ایشان بد نبود یک بار آیه را بخوانند تا بفهمند که این آیه آنچه ایشان می خواهد را مطرح نفرموده است. یک بار دیگر متن ترجمه ای که خود ایشان آورده است را ببینید: «ای پیامبر، به زنانت بگو: اگر خواهان زندگی دنیا و زینتهای آن، هستید بیایید تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم.» به راستی چگونه جناب سینا این آیه را خواندند و این سخن را گفتند؟ این آیه روشن می کند که حضرت محمّد(ص) مشکلی با دادن زینتهای دنیوی به زنانشان نداشتند، ولی زن ایشان نمی تواند مالدوست باشد و آنها اگر چنین باشند باید اموالی از مال و زینتهای دنیوی به آنها داده شود و سپس طلاق داده شوند. در واقع مشکل بر سر این است که امثال جناب سینا، مسائل مربوط به حکومت اسلامی را درک نمی کنند. رهبر حکومت اسلامی باید ثروتی در حدّ فقیرترین اعضای جامعه داشته باشد. حضرت محمّد(ص) به همین خاطر، به خانوادۀ خود اجازه نمی دادند که زندگی شکوهمندی ایجاد کنند. پس روشن است که زنان حضرت محمّد(ص) که جزئی از خانوادۀ ایشان بودند، نیز نمی توانستند زندگی شکوهمند و پرتجمّلی داشته باشند، و لذا در این آیه، از آنها خواسته شده است که اگر نمی توانند زندگی فقیرانه و به دور از دنیاپرستی حضرت محمّد(ص) را تحمّل کنند، اموالی از زینت دنیا بدانها داده شود و سپس از پیامبر جدا شوند. جناب سینا، این مسئله را درک نمی کنند، و آنرا بی احترامی به زنان می دانند!! در حالی که هیچ آدم عاقلی این را بی احترامی نمی داند، مگر اینکه مثل جناب سینا، غرضورز و متعصّب باشد.

ح)امّا اینکه پاداش و مجازات خدا برای زنان آن حضرت، دو برابر است، نیز امری برای کنترل آنها نیست. جناب سینا چون به صورت پیشفرض آیات قرآن را سرودۀ حضرت محمّد(ص) می دانند، بر اساس پیشفرضهای غلط و خودبافته، مسئله را اینگونه سوءتفسیر می کنند. مسئله این است که آگاهى آنها در زمینه مسائل اسلامى با توجه به تماس دائمی آنها با حضرت محمّد(ص)، از تودۀ مردم بیشتر است، به علاوه دیگران به آنها نگاه مى‏کنند و اعمالشان سرمشقى است براى آنها، بنابراین گناهشان در پیشگاه خدا عظیمتر است، چرا که هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و میزان آگاهى، و همچنین تأثیر آن در محیط داده مى‏شود. آنها هم سهم بیشترى از آگاهى دارند و هم موقعیت حساسترى از نظر تاثیر گذاردن روى جامعه.(تفسیر نمونه، ج‏17، ص283)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۵
Seyed Mohammad Alavian

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی