رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

رحمت للعالمین

جواب به شبهات اینترنتی سایت زندیق

۱۸۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

 بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: (سوره 19 آیه 71) میگوید تمامی مسلمانان به جهنم خواهند رفت (حداقل برای مدتی)  اما در جاهای دیگر ادعا میکند کسانی که در جهاد کشته میشوند مستقیم به بهشت میروند.

 

پاسخ:

 

این مورد را نیز باید به مواردی اضافه کنیم که طرف دوم تناقض ادعایی، فقط کلمه «جاهای دیگر» است، اما در اینکه آن های دیگر کدام است و چه گفته، سخنی به میان نیامده است! در کدام آیه آمده است که شهیدان مستقیم وارد بهشت می شوند؟ آیا جناب تناقضجو از آن همه جاهای دیگر، نمی توانست حداقل یک مورد را نام ببرد؟!(البته که نه! زیرا چنین آیاتی وجود ندارند) ظاهراً این مورد را نیز باید به فهرست بلند اشکال تراشی اضافه کنیم که سعی دارد شمار تناقضات ادعایی را بالا ببرد!

 

  اما در مورد تنها آیه ای که در این شبهه نشانی آن ذکر شده، برای کسانی که جویای حقیقت معنای آیه هستند، مفسران احتمالات گوناگونی را مطرح کرده اند از جمله:


1. مراد از آیه «إن مِنکُم إلاّ وارِدُها...» یعنی همه (چه مؤمن و چه کافر) وارد آتش جهنم می شوند، ولی آتش برای مؤمنان سرد می شود و آسیبی به ایشان نمی رساند، پس از این مرحله متقیان نجات می یابند و کافران و ... در آتش جهنم باقی می مانند. و چه بسا حکمت ورود مؤمنان به آتش جهنم این باشد که در آنجا از حال ظالمان و کافران با خبر شوند و قدر نعمت بهشت را(که به ایشان عطا می شود) بهتر بدانند.

 

2. برخی گفته اند منظور از کلمه «منکم» در آیه، تمام انسان ها نیست، بلکه حرف «من» برای بیان «بعضی» است و آن را «من تبعیضیه» می گویند؛ یعنی بعضی از شما (که اهل گناه و عصیان هستید) وارد دوزخ می شوید، اما پرهیزکاران اهل نجات اند و وارد آن نمی شوند.

 

3.برخی گفته اند: واژه «وارد» در اینجا به معنای دخول نیست، بلکه به معنای قصد و اشراف و نزدیک شدن به آتش جهنم است؛ یعنی همه مشرف به جهنم می باشند، ولی خداوند متقیان را نجات می دهد اما کافران را در آتش جای می دهد.

 

4.برخی ضمیر«ها» در کلمه «واردها» را اشاره به دنیا می دانند؛ یعنی همه وارد دنیا می شوند، ولی مؤمنان (متقیان) اهل نجات می باشند و کافران نمی توانند از دنیا برای آخرت خود استفاده کنند، از این رو به جهنم می روند.

 

5.برخی نیز وارد شدن به جهنم را اشاره به پل صراط می دانند که همگی از پل صراط (که بر آتش نصب است) عبور داده می شوند، ولی مؤمنان موفق به گذر از پل می شوند و نجات می یابند، ولی کافران و مشرکان در آتش جهنم می افتند و در آن باقی می مانند. اما هیچ یک از موارد و احتمالات ذکر شده در مورد این آیه نمی تواند خواسته تناقض جو را بر آورده سازد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۸
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: مسلماً خبر دادن به کسی در مورد شکنجه و مجازات شدنش خبر خوبی نیست، ولی قرآن ادعا میکند که خبر شکنجه دردناک خبر خوبی است (سوره 3 آیه 21، سوره 84 آیه 24، سوره 45 آیه 8، سوره 31 آیه 7، سوره 9 آیه 34، سوره 9 آیه 3 و سوره 4 آیه 138).

 

پاسخ:

 

  پیش از هر چیز خیلی جالب است که در مقاله ای که قرار است از «تناقضات داخلی قرآن» سخن به میان بیاید، چنین امری به عنوان تناقض مطرح می شود، در حالی که هیچ آیه ای نیست که با آیاتی که تناقضجو مطرح کرده است، در تناقض باشد. البته چنانکه در پایین توضیح می دهیم این شبهه بهانه ای بیش نیست، و تناقضجو خودش را به ندانستن زده است:

 

  قرآن به همان زبانی نازل شد که مردم بدان سخن میگفتند و برای آنان قابل فهم بود. در گفتگو و محاوره مرسوم است که گاهی اوقات برای استهزاء و تهدید، کلماتی که بار مثبت دارند درباره امور منفی به کار برده میشود یعنی برای استهزاء دشمن گفته میشود: «خبر خوبی برایتان دارم» یا «پاداش کارتان را خواهید دید.»

 

  واضح است که خبر خوب و پاداش برای انسانهای خوب و نیک به کار میرود ولی در اینجا به جهت استهزاء و تهدید اینگونه استعمال شده است، لذا آیاتی که در این سؤال به آن استناد شده همگی به منظور تهدید مشرکان و کافران می باشد و اینکه چه عاقبتی در انتظارشان خواهد بود. این کاربرد در زبان جهت ادبی دارای فصاحت و بلاغت می باشد. همانگونه که در کتاب های آئین فصاحت و بلاغت به آن اشاره شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۶
Seyed Mohammad Alavian

 بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: شراب و... از کارهای شیطان هستند (سوره 5 آیه 90) ولی در بهشت جوی هایی از شراب (سوره 47 آیه 15 و سوره 83 آیه 22 و 25)  جاری هستند. چگونه کارهای شیطان به بهشت راه یافته اند؟

 

پاسخ:

 

در اینجا تناقض جو به یک مغالطه لفظی گرفتار شده است . جهت توضیح بیشتر ابتدا باید خاطر نشان کنیم که:

 

  خداوند در آیه 7 سوره آل عمران آیات خود را به دو گروه محکم و متشابه تقسیم می کند، محکم آنهایی هستند که معنایی صریح و متقن دارند و خواننده بدون تردید و اشتباه به معنایش پی می برد.


  متشابه آنهایی هستند که فرد به شبهه و اشتباه می افتد.


  همین آیه محکمات را «ام الکتاب» یعنی مرجع و مفسر آیات متشابه معرفی می کند.( ر.ک: المیزان، ج3، ص 20) آیه و کلمه مورد بحث از متشابهات قرآن است. یعنی شخص ممکن است به اشتباه بیفتد و این شراب را با شراب مست کننده یکی فرض کند. به سراغ آیات دیگر می رویم تا ببینیم محکمات قرآن چگونه این اشکال را برطرف می کنند.

اولین چیزی که در اوصاف قیامت جلب نظر می کند، این است که آن روز، روز«حق» است ؛یعنی هیچ گونه باطلی در آن راه ندارد؛ در آیه 39 نبأ می فرماید: «ذلک الیوم الحق». پس این خصوصیت باید در همه اجزای آن از جمله «شراب بهشتی» جریان داشته باشد. بنابر این اولین نتیجه ای که حاصل می شود این است :

هیچ کدام از ویژگی های باطل مانند: مستی، لایعقل شدن و ... در آن وجود ندارد. این معنا در آیات دیگری که در باره شراب بهشتی است، به صورت صریح تری آمده است. در سوره صافات می فرماید:

 

  «یطاف علیهم بکأس من معین* بیضاء لذة للشاربین* لا فیها غول و لا هم عنها ینزفون؛ یعنی: جامی از چشمه خوشگوار میان شان به گردش در آید* سفید است و نوشندگان را لذت بخش* نه عقل از آن تباهی گیرد و نه نوشنده مست شود.»


  در این آیات همان صفتی که برای شراب بهشتی آمده (لذه للشاربین) آورده شده، مستی و بی عقلی از آن نفی شده است. در آیه دیگری نظیر این در سوره واقعه می فرماید: «لا یصدعون عنها و لا ینزفون؛ یعنی: از نوشیدن آن نه سردرد گیرند و نه مست شوند.» این آیات به صراحت بیان می کند که شراب در بهشتی و شراب دنیوی از نظر ماهیت کاملاً با هم متفاوتند و فقط لفظ آنها مشترک است.


  از جمله آیات دیگری که می تواند مبین این آیه باشد، آنهایی است که می فرماید در بهشت بیهودگی وجود ندارد. جالب این که یکی از آیاتی که در باره نوشیدنی بهشتیان است می فرماید:


«یَتَنَازَعُونَ فِیهَا کأْسًا لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَ لَا تَأْثِیم؛( طور(52) آیه23). یعنی: در آن جا، جامی را [به شوخی] از دست هم می ربایند که نه لغو (بیهودگی) در آن است و نه گناهی.»


به کلمه «تأثیم» دقت کنید؛ همان است که از شراب بهشتی نفی و برای شراب دنیایی اثبات شده است. در آیه 219 بقره در باره شراب و قمار می فرماید: «قل فیهما إثم کبیر و منافع للناس و إثمهما اکبر من نفعهما» یعنی: بگو «در آنها گناه و زیان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است‏.»


  مطلب دیگری که باید دقت شود این است: نه به این خاطر که خدا این را حرام و آن را حلال کرده، گناهی در آنها هست یا نیست، بلکه چون در این «اثم، دوری از خیر، ضرر و زیان» وجود داشت حرام شد و در آن چون این موارد وجود نداشت حلال شد. زیرا همان گونه که مشاهده می شود «إثم» در این آیه به خود شراب و قمار اسناد داده شده، و در آن آیه «لغو و تأثیم» از خود شراب بهشتی نفی شده است (بدون اینکه نامی از خدا به میان آید) که نشان می دهد که آیه در صدد بیان ماهیت متفاوت این دو نوع شراب است.

 

  آیه دیگر ای درسوره مائده(سوره 5، آیه 91-90) است که از ضررهای شراب مست کننده سخن می گوید، چیزی که - به دلایل یاد شده - در شراب بهشتی راه ندارد: « ای کسانی که ایمان آورده اید! شراب و قمار و ...، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید! شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد؟»


  روشن است که بهشت جایگاه شیطان نیست. اصولاً ماهیت شیطان و ماهیت بهشت با هم سازگاری ندارد ، پس امکان ندارد چیزی که دارای ماهیت شیطانی اعلام شده ،در بهشت وجود داشته باشد.(دقّت کنید که فرق است بین آن بهشت یا باغی که حضرت آدم و همسرش بدان رفتند و بهشت اخروی که مربوط به جهان آخرت است) هیچ گونه کینه و دشمنی بین بهشتیان نیست و برادرانه بر تخت هایی روبروی یکدیگر می نشینند. پس شراب بهشتی نباید هیچ گونه عداوت و دشمنی برای آنها به همراه داشته باشد. در آیه 15 سوره حجر(15) می فرماید:

 

«وَ نَزَعْنَا مَا فىِ صُدُورِهِم مِّنْ غِلّ‏ٍ إِخْوَانًا عَلىَ‏ سُرُرٍ مُّتَقَبِلِین؛ یعنی: هر گونه غلِّ [حسد و کینه و دشمنى‏] را از سینه آنها بر کندیم (و روحشان را پاک ساختیم) در حالى که همه برادرانه، بر تخت ها رو به روى یکدیگر قرار دارند.»

 

  اگر قرار بود شراب بهشتی دشمنی به همراه بیاورد ،دیگر لزومی نداشت آنها را از کینه و دشمنی پاک سازد.


نه تنها از یاد خدا غافل نیستند بلکه هر گونه خواسته آنها با تسبیح خدا همراه است و پایان کارشان نیز با حمد خدا: «دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَک اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین»؛ یعنی: خواندن (درخواست)شان در آن جا «سبحانک اللهم»، و درودشان در آنجا «سلام» است و آخر خواندن شان اینکه «الحمد لله رب العالمین.» (سوره یونس(10)آیه10)


نتیجه :


بین این شراب و آن شراب تفاوت بسیار است . اگر این شراب مست کننده خصوصیات شراب بهشتی و یا حتی سایر نوشیدنی های عادی را داشت ،حرام نمی شد .اگر آن شراب ضررهای این شراب را داشت ، نه تنها حرام بود ،بلکه هیچ راهی به بهشت نداشت و با ماهیت آن سازگاری نداشت . حضرت علی علیه السلام فرمود: «إِنَّ حُکمَهُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ وَ أَهْلِ الْأَرْضِ لَوَاحِد؛حکم خداوند برای اهل آسمان و اهل زمین یکی است.» ( نهج البلاغة، خطبه 192، ص 287، انتشارات دارالهجرة،قم.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۵
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه:

 "در آن شب فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان برای انجام دادن کارها نازل میشوند." (سوره 97 آیه 3-4). "ما آنرا در مبارک شبی نازل کردیم، ما بیم دهنده بودیم." شب قدر برای مسلمانان شب مقدسیست، شبیست که در آن همه چیز در مورد حیات و مرگ و... مشخص میشود. اعتقاد مسلمانان بر این است که هر چیزی که قرار است در طول سال اتفاق بیافتد در این شب توسط الله بر روی الواحی نوشته میشوند. این اعتقاد مسلمانان با (سوره 57 آیه 22) که میگوید "هیچ مصیبتی به مال یا جانتان نرسد مگر پیش از آنکه بیافرینیمش، در کتابی نوشته شده است. و این بر خدا آسان است." در تضاد است. این آیه در واقع میگوید که قبل از اینکه کسی خلق شده باشد سرنوشت افراد در الواحی نزد خداوند ثبت شده است و این نیز خود با (سوره 17 آیه 13) "کردار نیک و بد هر انسانی را چون طوقی به گردنش آویخته ایم. و در روز قیامت برای او نامه ای گشاده بیرون  آوریم تا در آن بنگرد." که به این معنی است که افراد خود مسئول آن کاری که انجام میدهند و اتفاقی که برای آنها می افتد هستند.


پاسخ:

 

  به راستی مشخص نیست که تناقضجو چگونه بین این آیات تناقض می بینید! او ابتدا اعتقادی را که مسلمانان بر اساس سوره 97 آیه 3-4 پیدا می کنند با سوره 57 آیه 22 در تناقض می بیند! دقّت کنید: تناقض بین آیات نیست بلکه بین اعتقادی است که معتقد است که ما داریم و آیه 22 از سوره 57!! سپس یک موضوع بی ربط مربوط به نامه اعمال را که سوره 17 آیه 13 آمده است، مطرح می کند و معتقد است که این آیه نیز با سوره 57 آیه 22، در تناقض است! حال آنکه سوره 57 آیه 22 می فرماید: پیش از هیچ مصیبتى (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روى نمی ‏دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است‏، و در واقع از مصیبتهای دنیوی ما سخن می راند، و در مقابل، سوره 17 آیه 13 از این صحبت می کند که اعمال هر انسانی بر گردنش آویخته شده است و در قیامت برایش کتابی بیرون می آورند تا آنرا در برابر خود گشوده ببیند. حال به راستی مشخص نیست که چگونه این آیات با هم تناقض دارند!!

 

  در عین حال بد نیست کمی پیرامون این آیات توضیح بدهیم:

 

در اینجا یکی از پرسش های مهم که قرن ها است، میان اندیشمندان مسلمان وجود داشته، مطرح می شود و آن هم جبر و اختیار است. علم ازلی خداوند یا لوح محفوظ (که در آن همه چیز ثبت شده) از یک طرف، و اختیار و آزادی و مسئولیت پذیزی انسان از طرف دیگر، این موضوع ربطی به تناقضات ندارد، اما چون در اینجا طرح شده، پاسخ آن نیز به صورت خلاصه مطرح می شود، اگر چه در این زمینه مطالب بسیار است و کتاب های بسیاری نوشته شده است.

 

پاسخ اصلی به این تناقض نما آن است که رابطه لوح محفوظ و علم الهی با اراده و اختیار انسان رابطه طولی است، در حالی که فرض تناقض تنها در رابطه عرضی قابل تصور است.

 

توضیح آنکه: خداوند از ازل می دانست و در لوح ثبت است که کارهای انسان به اختیار او انجام می پذیرد و چون علم الهی ازلی و به تمام حوادث به نحو ثابت است (حتى حوادثی که در عالم طبیعت به صورت تدریج تحقق می یابد و آنچه که در نزد ما مربوط به آینده می شود) در علم خداوند به صورت ثابت ثبت است، اما آنچه که ثبت شده، انجام کارها به صورت اختیاری و ارادی است؛ یعنی کاملاً ثبت شده که انسان به نحو اختیار این کار را انجام می دهد.

 

در مورد تقدیر در شب قدر نیز به همین شکل است که در شب قدر، تقدیری می شود که این انسان با اختیار خود کارها را انجام خواهد داد یا نیک است و یا شرّ و بدی.

 

در مورد تقدیر شب قدر می توان گفت که با قضای خداوند دو چیز است. تقدیر قابل تغییر است. تقدیر به معنای اندازه گیری شده و این بدان معنا است که عوامل طبیعت (و از جمله اراده انسان) در اندازه  گیری کار انسان نقش دارد؛ به همین خاطر انسان می تواند با ارادة خود تقدیر را تغییر دهد.

 

به عبارت دیگر تا زمانی که تقدیر به مرحله قضا و حکم قطعی نرسیده باشد، قابل تغییر است. حتى در روایات دینی تأکید شده که برخی کارها می تواند موجب تغییر قضا و قدر شود، مثلاً در مورد دعا آمده است: دعا قضا را تغییر می دهد، اگر چه حتمی و استوار شده باشد.(اصول کافی، ج4، ص216)

 

این بدان معنا نیست که هیچ چیز در مورد انسان قطعی و از پیش تعیین شده نیست. در عین حال بدین معنا نیست که تغییر قضا به واسطه دعا یا مانند آن در علم الهی ثبت نشده و در لوح محفوظ خداوند قرار نداشته باشد.

 

لوح نزد خداوند قرار دارد، لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. آنچه که به رابطه اعمال و اختیار و اراده انسان تغییر می یابد،  همان است که در لوح محو و اثبات قرار دارد و آنچه که انسان در نهایت با اختیار خود انجام داده و همان حتماً تحقق می یابد، در لوح محفوظ الهی ثبت و ضبط شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۲
Seyed Mohammad Alavian

 بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: وقتی موسی پیامبر بود و در مورد خدا برای فرعون صحبت کرد (سوره 40 آیه 23-25) یا وقتی موسی یک نوزاد بود (سوره 20 آیه 38-39).

 

پاسخ:

 

  به راستی مشخص نیست که تناقضجو، چگونه نام تناقض بر چنین امری می گذارد! گیریم که سخن ایشان صد در صد درست باشد، آیا محال است که فرعون دو مرتبه یک بار در زمان نوزاد بودن موسی برای ممانعت بزرگ شدن او و یک بار هم در زمان پیامبری او برای جلوگیری از رشد جمعیت کسانی که پیروان موسی بودند، دستور به کشتار کودکان داده باشد؟ به راستی کجای این امر تناقض است؟

 

  در آیه دوم (سوره20، آیه39 - 38) اصلاً نیامده که در زمان نوزادی، فرمان قتل صادر شده است. این آیه فقط می گوید که پس از تولد موسی(ع) او را داخل صندوقچه نهادند، بنابراین اگر بخواهیم از آیه نتیجه بگیریم که فرمان قتل کودکان صادر شده بود، باید قبل از تولد موسی(ع) باشد نه هنگام نوزادی او. چون قبلاً فرمان قتل صادر شده بود، مادر موسی (ع) او را پس از تولد داخل صندوقچه نهاد.


اما در مورد آیه اوّل (سوره40، آیه 25- 23) دو احتمال وجود دارد که هیچ یک از دو احتمال، خواسته تناقضجو را برآورده نمی کند:

أ) فرعون براساس پیشگویی هایی که درباره زوال قدرت خود شنیده بود، دستور قتل پسران را صادر کرد و این زمانی بود که حضرت موسی(ع) متولد نشده بود.این دستور (قتل) ادامه داشت تا زمانی که موسی(ع) به پیامبری برگزیده شد، و عدّه ای به او ایمان آوردند. در این زمان دستور قتل پسران افرادی که به خدای موسی(ع) ایمان آوردند، تشدید شد.

ب) پیش از تولد موسی(ع) فرمان قتل پسران صادر و پس از مدتی متوقف شد، ولی در زمان پیامبری موسی(ع) دوبارة فرمان قتل پسران صادر شد، ولی دربارة اشخاصی بود که به موسی ایمان آورده بودند.


حال باید پرسید: اگر فرمانروایی ظالم دستور قتل را پس از مدتی طولانی، تشدید یا کند یا فرمان اوّلی را که متوقف شده بود، پس از مدتی دوباره صادر کند، تناقض است؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۰
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه: آیا فرعون غرق شد یا توسط اسرائیلیان نجات یافت؟ نجات یافت (سوره 10 آیه 92)، غرق شد (سوره 28 آیه 40، سوره 17 آیه 103، سوره 43 آیه 55).

 

پاسخ:

 

  همانگونه که سوره های قصص، اسراء و زخرف به غرق شدن فرعون با همراهانش تصریح کرده، می فهمیم که فرعون در دریا غرق شد و مُرد ولی آیة 92 سوره یونس (10) می فرماید: «الیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة...»، یعنی بدن فرعون را از آب نجات دادیم تا نشانه ای برای دیگران باشد.

 

در این آیه به خارج شدن (نجات یافتن) بدن و جسم فرعون از آب اشاره می کند.یعنی پس از آنکه فرعون غرق شد و خداوند جان او را گرفت، بدن بی جان او را به ساحل انداخت تا موجب عبرت و پند آموزی برای دیگران باشد و ببینند که فرعون با آن همه ادعا، چگونه بدن بی جان او بدون هیچ تحرکی روی زمین افتاده است.

 

  افزون بر این برخی مفسران مراد از بدن را «زره» می دانند چون فرعون زرهی از طلا داشت که همه او را با آن علامت می شناختند و خداوند متعال فرعون را با آن زره به بالای آب آورد تا برای آیندگان عبرت و پند باشد.

 

  به هر یک از این تفاسیر و معناها رجوع کنیم، متوجه می شویم که تنها در ساحل بدن او نمایان شد، یا نمایان شدن زره ای که بر تن داشت. در حالی که سه آیه اوّل به صراحت بر غرق شدن فرعون دلالت می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۹
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

 

شبهه:"قرآن به زبان عربی روشن است" (سوره 16 آیه 103) اما "هیچ کس نمیداند تفسیر آن چیست جز الله (سوره 3 آیه 7). و انسانهای اهل فهم نیز میدانند (سوره 3 آیه 7).

 

پاسخ:

 

شبهه ساز مرتکب مغالطۀ تجاهل شده است، قرآن در سوره3 آیه7، میفرماید تفسیر آیات متشابه را کسی جز انسانهای اهل فهم و خدا نمیداند، حال شبهه ساز این دو را از هم جدا کرده است و میگوید کدامیک از این دو؟ خدا یا افراد اهل فهم؟

 

پاسخ آشکار است: قرآن فرموده هم خدا و هم افراد اهل فهم.

 

  البته لازم به ذکر است که به زبان عربی روشن بودن، ارتباطی به اینکه درک عمق و بطن آیات قرآن برای همه یکسان است. درست مثل این است که یک متن علمی به زبان فارسی سلیس و روان نوشته شود، ولی خب هر کسی نمی تواند این متن علمی را بفهمد، هر چند به زبان فارسی سلیس و روان نوشته شده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۶
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله

منبع : پادزندیق

این مطلب، یکی از شصت شبهه مطرح شده در مقاله ی  "شصت تنافض در قرآن" است .(برای دیدن لیست جواب ها اینجا کلیک کنید)

شبهه: 

آیا مسیحیان به بهشت وارد خواهند شد؟ (سوره 2 آیه 62) و (سوره 5 آیه 69) میگویند "آری" و (سوره 5 آیه 72، تنها بعد از 3 آیه) و (سوره 3 آیه 85) میگوید "نه".

 

پاسخ:

 

در پاسخ این شبهه عرض میکنیم که اهل کتاب(که مسیحیان هم جزء آنها هستند)، از نگاه قرآن دو دسته اند: مؤمن و کافر.

 

 اهل کتاب مؤمن این گونه معرفی شده اند: کسانی که(به رسول خدا و دین او) ایمان آوردند. مومنان به خدا و قیامت و نیکوکاران اهل کتاب از یهود و نصارا و صابئان اجرشان نزد خدا محفوظ است و ترس و وحشتی آنان را نیست.(سوره 2، آیه62) کسانى که ایمان آورده و کسانى که یهودى و صائبى و مسیحى اند. هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.(سوره 5 آیه 69)

 

  همه اهل کتاب یکسان نیستند. از میان اهل کتاب گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند. به کار پسندیده فرمان مى‏دهند. از کار ناپسند باز مى‏دارند. در کارهاى نیک شتاب مى‏کنند و آنان از شایستگانند.(سوره 3، آیه 114-113) البته از میان اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و بدان چه به سوى شما نازل شده و به آنچه به سوى خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالى که در برابر خدا خاشع هستند. آیات خدا را به بهاى ناچیز نمى‏فروشند. اینان نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند گرفت.(سوره 3، آیه 199)

 

 

  در مقابل، قرآن کریم، پیرامون اهل کتاب کافر می فرماید: آنان کسانی اند که آیات حق را کتمان کرده و باطل را در لباس حق جلوه می دهند(سوره 3، آیه 71-70). خیر و خوبی مؤمنان را نمی خواهند (سوره2، آیه105). سد راه حق شده و آن را کج می خواهند. (سوره 9، آیه34)

 

 

   اگر در این توصیف ها دقت کنید، می بینید که گروه اول، مسلمان واقعی هستند، یعنی تسلیم دین حق و معتقد به توحید و نبوت و معاد و خاضع در برابر پیامبران می باشند. اهل تلاوت آیات خدا، صداقت، امانتداری، نماز، امر به معرف و نهی از منکرند. گر چه ممکن است هنوز اسلام را نشناخته باشند، اما به محض شنیدن آیات نازل بر پیامبر، اشک از گونه های شان جاری می شود، همراستایی آن با دین خود را احساس کرده و به او ایمان می آورند. قرآن پیرامون آنها می فرماید: چون آنچه را به سوى این پیامبر نازل شده، بشنوند، مى‏بینى بر اثر آن حقیقتى که شناخته‏اند، اشک از چشم های شان سرازیر مى‏شود. مى‏گویند: پروردگارا ما ایمان آورده‏ایم؛ پس ما را در زمره گواهان بنویس، و چرا به خدا و آنچه از حق به ما رسیده، ایمان نیاوریم و حال آن که طمع و امید داریم پروردگارمان ما را با گروه شایستگان (به بهشت) در آورد.(سوره 9، آیات 84-82) چنین کسانی موحد و مسلمان واقعی و اهل نجات می باشند. بین چنین متدینانی هیچ اختلاف و دوئیتی نیست، زیرا به محض شناخت یکدیگر با هم همراه می شوند. خود را مؤمن به یک دین و آیین می یابند. این همان حقیقت "ان الدین عند الله الاسلام" است، یعنی دین حق یکی بیش نیست و آن اعتقاد به توحید و نبوت و معاد و پیامبران و عمل صالح و امر به معروف و نهی از منکر و ... است که اهل کتاب مؤمن هم، متدین به آن هستند.

 

   در مقابل کفر هم "ملت واحده" است که استکبار و گردن کشی در برابر حق و کتمان و انکار آن است. اهل کتابی که اهل انکار و کتمان و جعل و تحریف هستند، به پیامبران و از جمله به پیامبر دین خود مؤمن نیستند، بلکه دنبال هواها و هوس های خویش و دین خودساخته خویش هستند و به هیچ حقی گردن نمی نهند. پس آیات مورد نظر یک حقیقت را بیان می کند و تغییر نگرشی در گوینده حاصل نشده است.

 

 

  حال که این مسئله روشن شد، متوجه می شویم، رستگار شدن اهل کتاب و از جمله مسیحیان، که در سوره 2 آیه 62 و سوره 5 آیه 69، بدان اشاره شده است، مربوط به گروه اوّل اهل کتاب و مسیحیان و در واقع مؤمنین آنها است، و لذا آنها هر چند هنوز اسلام را به درستی نشناخته و مسلمان نشده باشند، ولی اسلام که به معنای تسلیم در برابر خداست، ایمان دارند، لذا رستگاری آنها، تعارضی با سوره 3 آیه 85، که می فرماید هر کس غیر از اسلام دینی را بر گزیند، از او پذیرفته نمی شود و او در آخرت از زیانکاران است، ندارد.

 

  در آخر، سوره 5 آیه 72، دقیقاً از دسته دوم اهل کتاب که کافر هستند، سخن می گوید. این افراد کسانی هستند که مسیح بن مریم(ع) را خدا می دانند، و قرآن نیز این گروه را تکفیر کرده است. البته خدا نبودن عیسی مسیح یک امر واضح و روشن است، و حتی در انجیل خود مسیحیان نیز آیاتی هستند که به روشنی بیان می دارند که عیسی مسیح، ادعای خدا بودن نداشت و با سخنانش خدا نبودن خودش را نشان می داد. به عنوان مثال به این نقل قولها از او، طبق اناجیل مسیحیان توجه بفرمایید:

عیسی گفت:... نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می‌کنم.(یوحنا17:20)

و گفت: پسر از خود کاری نتواند کرد(یوحنا19:5)

نیز گفت: از خود کاری نمی‌کنم، بلکه فقط آن را می‌گویم که پدر به من آموخته است(یوحنا28:8)

باز عیسی گفت: هیچ‌کس آن روز و ساعت را نمی‌داند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند(مرقس32:13؛متی36:24)

سپس قدری پیش رفته، بر خاک افتاد و دعا کرد که اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد. او چنین گفت: «اَبّا، پدر، همه‌چیز برای تو ممکن است. این جام را از من دور کن، امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو»(مرقس14: 36-35)

و (او چهل شبانه‌روز را در روزه سپری کرد و پس از آن گرسنه شد.(متی2:4)

عیسی گفت: پدر از من بزرگتر است (یوحنا28:14)

 

  حال بسیاری از مسیحیان، با وجود چنین آیاتی از انجیل خودشان، که خدا نبودن عیسی از آن هویداست، و با وجود اینکه طبق همین انجیل عیسی غذا می خورد و می خوابید و تشنه می شد و بر روی صلیب جان داد، او را خدای بی نیاز و فناپذیر می دانند! خب مسلّم است که چنین ادعای باطلی، جایی برای دفاع ندارد و معتقدین به آن کافر هستند.

 

  البته مسیحیان سعی می کنند ادعا کنند که تمام مسیحیان، عیسی را خدا می دانند، و لذا طبق سوره 5 آیه 72، تمام مسیحیان از رستگاری محرومند، ولی اینطور نیست، زیرا:

 

  اوّلاً گروههایی از مسیحیان نیز از قرن اوّل میلادی تا به امروز، بوده و هستند که خدا بودن عیسی را انکار می کنند، و آنها مصداق این آیه نیستند،

 

و ثانیاً قرآن در سوره 2 آیه 286، می فرماید: لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها یعنی: خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمى‏کند. لذا اگر کسی تمام تلاشش را برای یافتن حقیقت کرد و به حقیقت نرسید و در کفر و خدا دانستن مسیح ماند، دیگر مکلّف به مسلمان شدن نخواهد بود، زیرا مسلمان شدن خارج از وسع اوست، و لذا مصداق آیه سوره 3 آیه 85، قرار نمی گیرد، زیرا مکلّف به مسلمان شدن نیست، و لذا به صرف اینکه مسلمان نشده است، از رستگاری محروم نمی گردد و طبق باور اسلامی، خداوند در قیامت بر اساس همین دین غلطی که آنرا حقیقت انگاشته است، در مورد او داوری خواهد کرد. سوره 3 آیه 85 و سوره 5 آیه 72، از کسانی سخن می گویند که برایشان امکان درک حقیقت وجود دارد، و مکلّف به مسلمان شدن نیز هستند، وگرنه اگر کسی به خاطر استضعاف فکری که دارد از درک حقیقت اسلام، محروم ماند، خدا او را جز به اندازه تواناییش مکلّف نمی دارد(سوره2، آیه 286).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۴
Seyed Mohammad Alavian

بسم الله الرحمن الرحیم

پاسخ مستقیم این مقاله در منبع زیر موجود است:

1. پژوهشکده باقر العلوم

1 گمراه کردن بدکاران توسط خداوند! منبع
2 عدالت خداوند و عذاب بدکاران منبع
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۴
Seyed Mohammad Alavian
بسم الله
نام مقاله : نقدی بر مقاله «آیات بی عدالتی و فساد الهی در قرآن»، (2)
نویسنده: محمد صمدپور شربیانی
چکیده
در خیلی از ادیان مشاهده می­کنیم که برای اعمال و رفتار و گفتار انسان مقررات ویژه­ای قرار داده شده ­است. برای برخی از اعمال نوید پاداش و جایزه و برای برخی دیگر از اعمال بیم مجازات و عذاب داده شده است. از طرف دیگر خداوند به صفاتی چون عدالت و مهربانی توصیف شده و خلقت جهان هستی و انسان نیز با این اوصاف ارتباط داده شده است. در ذهن برخی، توهم ناسازگاری بین این دو حقیقت پیش آمده و می­آید. این توهم می­گوید عقل انسان نمی­تواند وجود این عذاب­های شدید و دردناک را از خداوند قبول ­کند خداوندی که از خلقت قصد رساندن خیر و فیض داشته و خود را به مهربان و بخشنده و عدالت­پیشه توصیف نموده است؛ پس خداوندی که چنین وعده­هایی می­دهد نمی­تواند مهربان، بلکه عادل باشد. متکلمان شیعه توجه ویژه­ای به این مسئله در نوشته­هایشان در بخش­هایی چون خلقت جهان و انسان و معاد داشته­اند. در این نوشتار به پاسخ­های مطرح شده در این خصوص می­پردازیم.
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۰۵
Seyed Mohammad Alavian